آقای رئیس!
آقای ویدال کوادراس!
نمایندگان محترم، خانمها، آقایان
آقای ویدال کوادراس!
نمایندگان محترم، خانمها، آقایان
آقای رئیس!
آقای ویدال کوادراس!
نمایندگان محترم، خانمها، آقایان!
از دیدار با شما خوشوقتم.
از توجه و احساس مسئولیت شما نسبت به مسأله آزادی و مقاومت ایران قدردانی میکنم. من از فرصت حضور در اینجا استفاده میکنم تا به دو تحول مهم بپردازم:
اول توافقنامه ۲۴ نوامبر کشورهای ۵+۱ با رژیم ایران، و دوم اعدام دستجمعی ۱۰شهریور در اشرف؛ دو تحولی که به هم ربط دارند و هر دو در بحرانهای لاعلاج این رژیم ریشه دارد.
دیکتاتوری دینی در کنفرانس ژنو در زمینه هستهیی، ناگزیر از یک گام، عقب نشینی شد. دو عامل، رژیم آخوندی را به بمب اتمی نزدیک کرده است: از یکسو نیاز مبرم ملاها به بمب اتمی بهعنوان تضمین استراتژیک بقایشان، و از سوی دیگر مماشات دولتهای غربی با این رژیم، بهخصوص پس از افشای سایتهای اصلی اتمی نطنز و اراک از سوی مقاومت در سال ۸۱.
حالا ببینیم که چرا رژیم به پذیرش این توافقنامه تن داد و آیا به آن پایبند خواهد ماند و عواقب این توافق اگر اجرا شود چه خواهد بود؟
واقعیت این است که پذیرش توافقنامه، محصول بلافصل تحریمهای بینالمللی، مخصوصاً در شرایطی است که رژیم از شروع دوباره قیامهای مردم ایران، مانند سال ۸۸، میهراسد. همه دنیا تظاهرات و قیام میلیونها مردمِ بهجان آمده علیه دیکتاتوری را به چشم دیدند. آن قیامها اگرچه بهوسیله رژیم ایران سرکوب شد، اما ازبیننرفت، بلکه مانند آتش، در زیر خاکستر پنهان است و در نقاط مختلف ایران، هر روز به صورتی شعله میکشد. در غیر این صورت، رژیم ولایت فقیه، نیازی به این همه اعدام در ملأعام با جراثقال نداشت و در دنیای امروز به نسبت جمعیت ایران در صدر جدول اعدام قرار نمیگرفت، نیازی به زندانیکردن جمعی ۳۰۰۰ نفر در کمپ لیبرتی در عراق نداشت و نیازی به گروگانگیری و اعدام جمعیِ همین پناهندگان بیدفاع نداشت.
پس ترس خامنهای و آنچه او را وادار به قبول این توافقنامه کرد، در یک کلام، خطر تغییر رژیم و سرنگونی است.
ما از همین میزان عقبنشینی که بعد از یک دهه گفتگوی بینتیجه، به رژیم تحمیل شد، استقبال کردیم. اما این کافی نیست. بهخاطر ممانعت از بمب اتمی در دست فاشیسم دینی و پرهیز از جنگی که ناگزیر به دنبال خواهد داشت، میگوییم ۱+۵ میتوانست و باید پروژه بمب سازی را تماماً از کار بیندازد.
دینامیسمی وجود داشت که باعث شد رژیم حتی قبل از ریاست جمهوری آخوند روحانی، دستش را به جانب آمریکا دراز کند و با آن به طور غیرعلنی به گفتگو بنشیند و راهی را آغاز کند که به همین موافقتنامه منتهی شد. حرف ما این است که همان دینامیسم میتوانست نتایج بسیار بیشتری داشته باشد و راه دستیابی به بمب اتمی را برای این رژیم برای همیشه ببندد. این، نه فقط به سود مردم ایران، بلکه به سود مردم سوریه و عراق و لبنان و تمام منطقه بود. این، علیه تروریسم و بنیادگرایی بود.
اما توافقنامه فعلی، به رژیم ایران امکان ادامه فریبکاری و مخفیکاری را میدهد. ادامه غنیسازی ۵ درصد، تعطیلنشدن سایتهای فُردو و اراک، اعمال نشدن فوری پروتکل الحاقی و بازرسیهای سرزده و حتی نپذیرفتن بازرسی از سایت شناختهشده پارچین، در این شمار است.
امروز همه بخوبی میدانند که این رژیم هیچیک از سایتها یا پروژه های اتمی اش را داوطلبانه به اطلاع آژانس بین المللی انرژی اتمی نرسانده است و این مقاومت ایران بود که در سه دهه گذشته با کارزار گسترده و افشاگریهای خود علیه پروژه های اتمی این رژیم و بخصوص با افشای سایت های مخفی نطنز و اراک در سال ۱۳۸۱ جهان را از خطر مجهز شدن فاشیسم دینی حاکم بر ایران به بمب اتمی آگاه کرد.
به همین خاطر، ما هشدار دادیم و من تکرار میکنم که بدون اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت و بخصوص پذیرش و اجرای پروتکل الحاقی و بازرسیهای بی قید و شرط، خطر دستیابی این رژیم به بمب اتمی همچنان باقیاست.
آیا بهراستی پذیرش این توافقنامه، به معنای دل کندن آخوندها از بمب است؟ خیر. آنچه آنها در این توافقنامه به آن متعهد شدهاند، بازگشتپذیر است و کلید بمبسازی در دست آخوندها باقیاست.
تنها یک هفته بعد از امضای توافقنامه، معاون وزیر خارجه رژیم و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده گفت: متن تفاهمشده بین ایران و ۱+۵ را نمیشود توافق حقوقی دارای تعهدهای الزامآور دانست، بلکه بیشتر شبیه یک بیانیه سیاسی است.
خطوط قرمزی که خامنهای در ۲۹آبان در برابر دهها هزار پاسدار و بسیجی برای مذاکرات ژنو ترسیم کرد، بهروشنی نشان میدهد که این برای او یک بازی تاکتیکی است. در ماهیت و استراتژی ملایان اتمی چیزی تغییر نکرده است. او گفت: «هرگونه حرکتی چه حرکت به جلو، چه حرکت به عقب مثل میدان رزم نظامی باید بهدنبال رسیدن اهداف از پیش تعیینشده باشد».
رفسنجانی خیلی صریحتر از خامنهای میگوید قبل از این توافقنامه، ما در مخمصه بودیم و شرایط مانند هفتههای پایانی جنگ بود که خمینی مجبور به سرکشیدن جام زهر آتش بس شد. لازمه نوشیدن جام زهر در انتهای جنگ بیهوده ۸ ساله با عراق در سال ۱۳۶۷، قتل عام زندانیان مجاهد و مبارز به فتوای خمینی بود تا بتواند اوضاع را مهار کند.
این بار، مقاومت ایران، پیشاپیش در دهم شهریور، قیمت سنگین و خونین را در اشرف پرداخت. گفتم که آنچه خامنهای را وادار به قبول این توافقنامه کرد، در یک کلام، خطر تغییر رژیم و سرنگونی است. مقاومت ایران و مجاهدین خلق، دقیقاً همان نیرو و قطبی است که میتواند وضعیت انفجاری را در داخل ایران به جانب تغییر بنیادین و تغییر رژیم سمت وسو بدهد.
اما اگر این توافق مقدمه اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت باشد آن را میتوان آغاز روند برهمخوردن تعادل درونی و بیرونی رژیم دانست.
فشار گستردهیی از سوی مردم ایران برای خاتمهدادن به برنامه دیوانهوار هستهیی ملایان وجود دارد. هیچ چیز جز نابودی تمام عیار برنامه هستهیی رژیم قابل قبول نیست. رژیم ملاها در شرایط بسیار ضعیفی قرار دارد.
غرب نباید با امتیاز دادن به آن مانعی در روند تغییر این رژیم بهدست مردم ایران گردد. تغییر رژیم ضامن صلح و ثبات در این منطقه است.
دوستان عزیز!
مشکل مردم ایران با دیکتاتوری آخوندها به برنامه اتمی که علیه مصالح مردم ایران است، محدود و منحصر نمیشود. برنامهیی که به قیمت فقر فراگیر و ویرانی اقتصاد ایران تمام شده است، مساله اصلی، ربودن حق حاکمیت و آزادی و آرای مردم ایران بهوسیله آخوندهایی است که تا بهحال ۶۰ بار در مللمتحد بهخاطر نقض وحشیانه حقوق بشر محکوم شدهاند.
بهرغم دعاوی آخوند روحانی در مورد اعتدال و میانهروی، از زمان روی کار آمدن او شمار اعدامهای ثبتشده به ۴۰۰ مورد میرسد. هفته گذشته فقط در زندان قزلحصار در شهر کرج در نزدیکی تهران، ۳۰۰۰ زندانی در اعتراض به اعدامهای جمعیِ همبندهایشان، دست به اعتصاب غذا زدند. ممنوعیت ماهواره و سانسور و فیلترینگ سایتها و شبکههای اجتماعی در ایران همچنان ادامه دارد و بخصوص جوانان از این امکانات عام در جهان، محرومند. بیعملی در قبال نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران بهخاطر مذاکرات اتمی، یک اشتباه مُهلک است که بالمآل آخوندها را در زمینه اتمی مهاجمتر میکند.
برنامه اتمی آخوندها نزد مردم ایران، هیچ مشروعیتی نداشته و ندارد. مسعود رجوی رهبر مقاومت در اینباره گفته است: «آخوندها میخواهند ضعف ماهوی یک رژیم به آخر رسیده را با اورانیوم غنیشده بپوشانند. اما آیا قبل از انرژی هستهیی، این آزادی و حاکمیت و کار و نان و مسکن نیست که حق مسلم ملت ایران است؟ این چه انرژی صلحآمیز و چه علم و دانشی است که سراپایش در دست سپاه پاسداران است؟»
دوستان گرامی!
همان سیاستی که در قبال برنامه اتمی آخوندها و تروریسم آنها تعلل میکند، در قبال کشتار مجاهدان اشرف و لیبرتی نیز به نحو شوکهکنندهیی عمل میکند.
سرکوب و محاصره و شکنجه روانی و کشتار اشرفیها توسط دولت دستنشانده ملاها در عراق، در ۵ سال گذشته بدون نقض مکرر تعهدات مکتوب از جانب آمریکا و ملل متحد، هرگز امکانپذیر نبود. شانهخالی کردن آمریکا و مللمتحد از تعهدات مربوط به حفاظت مجاهدان اشرفی دولت عراق را جریتر کرده است.
مجاهدان لیبرتی و ایرانیان در ۸ کشور جهان به اعتصاب غذا دست زدند تا وجدان جامعه جهانی را درمقابل این بیعدالتی بزرگ به حرکت در آورند. دیدن چهرههای تکیده و تنهای رنجور آنها، هر روز و هرساعت، مرا در غم و رنجی بزرگ فرو میبرد. من بهطور مستمر و به طرق مختلف تلاش کردهام و میکنم تا کسانی که وضعیت وخیمی دارند، از اعتصاب خارج شوند.
آنها میپرسند چرا آمریکا و دولتهای غربی که به ازای گرفتن سلاحهایشان، در موافقتنامه رسمی به حفاظت یکایک مجاهدان اشرف تا فرجام نهایی متعهد شدند، آنها را بیدفاع در دهان گرگ، رها کردند؟ آنها با اشاره به لیست تعهدات نقضشده توسط آمریکا و ملل متحد، اصرار دارند که آمریکا به قولهای مکتوب خود عمل کند.
نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد در نامه ۲۸ دسامبر ۲۰۱۱ خود به ساکنان اعلام کرد که تا انتقال آخرین نفر به خارج از عراق، امنیت و سلامت آنها را تضمین میکند. این تعهد بارها و از جمله در توافقنامه چهارجانبه ۱۶ اوت ۲۰۱۲ و اطلاعیه ۲۹ اوت وزارت خارجه آمریکا تکرار شد.
راستی چرا در چهارمین ماه بعد از حمله به اشرفیها، علیرغم همه اقدامات و مراجعات روزمره و درخواستهای وکلاو خانوادهها، هنوز حکومت عراق که خود را دراین جنایت بزرگ علیه بشریت بیتقصیر جلوه میدهد، از دادن اجساد ۵۲ شهید برای خاکسپاری آنها خود داری میکند؟
امروز مالکی با وقاحت، حتی بعد از بازگشت از سفرش به آمریکا، پی در پی از حکم دستگیری ۱۲۰ تن از پناهجویان و پناهندگان لیبرتی سخن میگوید. پناهندگانی که همگی دارای کارت افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستند و کمیساریای عالی پناهندگان هم آنها را افراد مورد نگرانی شناخته است.
آمریکا و ملل متحد در اینباره سکوت کردهاند در حالیکه بهخوبی میدانند این احکام مجعول برای یک کشتار بزرگ دیگر زمینهسازی میکند.
من از اینجا و به کمک شما؛ ملل متحد، اتحادیه اروپا و ایالات متحده را فرا میخوانم که با استفاده از نفوذ خود، حکومت عراق را به آزادی هفتگروگان و قبول کلیه الزامات عملی برای تضمین امنیت لیبرتی وادار سازند و از یک فاجعه انسانی بزرگ جلوگیری کنند.
دوستان عزیز!
در بحبوحه فاجعهآفرینی سیاست مماشات، جای خوشوقتی است که نمایندگان پیشتازی مانند شما، پرچم یک سیاست صحیح و مسئولانه را برافراشتهاید و با تحمل انواع ناملایمات و فشارها، راهگشای آن هستید. برای همه شما در این مسیر تحسینانگیز، آرزوی موفقیت میکنم.
همچنین میخواهم از آقای استیونسون، بخاطر سفر پربارش به عراق برای پرداختن به مسائل و درد و رنج مردم عراق و وضعیت مجاهدانِ لیبرتی تشکر کنم.
متشکرم.
آقای ویدال کوادراس!
نمایندگان محترم، خانمها، آقایان!
از دیدار با شما خوشوقتم.
از توجه و احساس مسئولیت شما نسبت به مسأله آزادی و مقاومت ایران قدردانی میکنم. من از فرصت حضور در اینجا استفاده میکنم تا به دو تحول مهم بپردازم:
اول توافقنامه ۲۴ نوامبر کشورهای ۵+۱ با رژیم ایران، و دوم اعدام دستجمعی ۱۰شهریور در اشرف؛ دو تحولی که به هم ربط دارند و هر دو در بحرانهای لاعلاج این رژیم ریشه دارد.
دیکتاتوری دینی در کنفرانس ژنو در زمینه هستهیی، ناگزیر از یک گام، عقب نشینی شد. دو عامل، رژیم آخوندی را به بمب اتمی نزدیک کرده است: از یکسو نیاز مبرم ملاها به بمب اتمی بهعنوان تضمین استراتژیک بقایشان، و از سوی دیگر مماشات دولتهای غربی با این رژیم، بهخصوص پس از افشای سایتهای اصلی اتمی نطنز و اراک از سوی مقاومت در سال ۸۱.
حالا ببینیم که چرا رژیم به پذیرش این توافقنامه تن داد و آیا به آن پایبند خواهد ماند و عواقب این توافق اگر اجرا شود چه خواهد بود؟
واقعیت این است که پذیرش توافقنامه، محصول بلافصل تحریمهای بینالمللی، مخصوصاً در شرایطی است که رژیم از شروع دوباره قیامهای مردم ایران، مانند سال ۸۸، میهراسد. همه دنیا تظاهرات و قیام میلیونها مردمِ بهجان آمده علیه دیکتاتوری را به چشم دیدند. آن قیامها اگرچه بهوسیله رژیم ایران سرکوب شد، اما ازبیننرفت، بلکه مانند آتش، در زیر خاکستر پنهان است و در نقاط مختلف ایران، هر روز به صورتی شعله میکشد. در غیر این صورت، رژیم ولایت فقیه، نیازی به این همه اعدام در ملأعام با جراثقال نداشت و در دنیای امروز به نسبت جمعیت ایران در صدر جدول اعدام قرار نمیگرفت، نیازی به زندانیکردن جمعی ۳۰۰۰ نفر در کمپ لیبرتی در عراق نداشت و نیازی به گروگانگیری و اعدام جمعیِ همین پناهندگان بیدفاع نداشت.
پس ترس خامنهای و آنچه او را وادار به قبول این توافقنامه کرد، در یک کلام، خطر تغییر رژیم و سرنگونی است.
ما از همین میزان عقبنشینی که بعد از یک دهه گفتگوی بینتیجه، به رژیم تحمیل شد، استقبال کردیم. اما این کافی نیست. بهخاطر ممانعت از بمب اتمی در دست فاشیسم دینی و پرهیز از جنگی که ناگزیر به دنبال خواهد داشت، میگوییم ۱+۵ میتوانست و باید پروژه بمب سازی را تماماً از کار بیندازد.
دینامیسمی وجود داشت که باعث شد رژیم حتی قبل از ریاست جمهوری آخوند روحانی، دستش را به جانب آمریکا دراز کند و با آن به طور غیرعلنی به گفتگو بنشیند و راهی را آغاز کند که به همین موافقتنامه منتهی شد. حرف ما این است که همان دینامیسم میتوانست نتایج بسیار بیشتری داشته باشد و راه دستیابی به بمب اتمی را برای این رژیم برای همیشه ببندد. این، نه فقط به سود مردم ایران، بلکه به سود مردم سوریه و عراق و لبنان و تمام منطقه بود. این، علیه تروریسم و بنیادگرایی بود.
اما توافقنامه فعلی، به رژیم ایران امکان ادامه فریبکاری و مخفیکاری را میدهد. ادامه غنیسازی ۵ درصد، تعطیلنشدن سایتهای فُردو و اراک، اعمال نشدن فوری پروتکل الحاقی و بازرسیهای سرزده و حتی نپذیرفتن بازرسی از سایت شناختهشده پارچین، در این شمار است.
امروز همه بخوبی میدانند که این رژیم هیچیک از سایتها یا پروژه های اتمی اش را داوطلبانه به اطلاع آژانس بین المللی انرژی اتمی نرسانده است و این مقاومت ایران بود که در سه دهه گذشته با کارزار گسترده و افشاگریهای خود علیه پروژه های اتمی این رژیم و بخصوص با افشای سایت های مخفی نطنز و اراک در سال ۱۳۸۱ جهان را از خطر مجهز شدن فاشیسم دینی حاکم بر ایران به بمب اتمی آگاه کرد.
به همین خاطر، ما هشدار دادیم و من تکرار میکنم که بدون اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت و بخصوص پذیرش و اجرای پروتکل الحاقی و بازرسیهای بی قید و شرط، خطر دستیابی این رژیم به بمب اتمی همچنان باقیاست.
آیا بهراستی پذیرش این توافقنامه، به معنای دل کندن آخوندها از بمب است؟ خیر. آنچه آنها در این توافقنامه به آن متعهد شدهاند، بازگشتپذیر است و کلید بمبسازی در دست آخوندها باقیاست.
تنها یک هفته بعد از امضای توافقنامه، معاون وزیر خارجه رژیم و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده گفت: متن تفاهمشده بین ایران و ۱+۵ را نمیشود توافق حقوقی دارای تعهدهای الزامآور دانست، بلکه بیشتر شبیه یک بیانیه سیاسی است.
خطوط قرمزی که خامنهای در ۲۹آبان در برابر دهها هزار پاسدار و بسیجی برای مذاکرات ژنو ترسیم کرد، بهروشنی نشان میدهد که این برای او یک بازی تاکتیکی است. در ماهیت و استراتژی ملایان اتمی چیزی تغییر نکرده است. او گفت: «هرگونه حرکتی چه حرکت به جلو، چه حرکت به عقب مثل میدان رزم نظامی باید بهدنبال رسیدن اهداف از پیش تعیینشده باشد».
رفسنجانی خیلی صریحتر از خامنهای میگوید قبل از این توافقنامه، ما در مخمصه بودیم و شرایط مانند هفتههای پایانی جنگ بود که خمینی مجبور به سرکشیدن جام زهر آتش بس شد. لازمه نوشیدن جام زهر در انتهای جنگ بیهوده ۸ ساله با عراق در سال ۱۳۶۷، قتل عام زندانیان مجاهد و مبارز به فتوای خمینی بود تا بتواند اوضاع را مهار کند.
این بار، مقاومت ایران، پیشاپیش در دهم شهریور، قیمت سنگین و خونین را در اشرف پرداخت. گفتم که آنچه خامنهای را وادار به قبول این توافقنامه کرد، در یک کلام، خطر تغییر رژیم و سرنگونی است. مقاومت ایران و مجاهدین خلق، دقیقاً همان نیرو و قطبی است که میتواند وضعیت انفجاری را در داخل ایران به جانب تغییر بنیادین و تغییر رژیم سمت وسو بدهد.
اما اگر این توافق مقدمه اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت باشد آن را میتوان آغاز روند برهمخوردن تعادل درونی و بیرونی رژیم دانست.
فشار گستردهیی از سوی مردم ایران برای خاتمهدادن به برنامه دیوانهوار هستهیی ملایان وجود دارد. هیچ چیز جز نابودی تمام عیار برنامه هستهیی رژیم قابل قبول نیست. رژیم ملاها در شرایط بسیار ضعیفی قرار دارد.
غرب نباید با امتیاز دادن به آن مانعی در روند تغییر این رژیم بهدست مردم ایران گردد. تغییر رژیم ضامن صلح و ثبات در این منطقه است.
دوستان عزیز!
مشکل مردم ایران با دیکتاتوری آخوندها به برنامه اتمی که علیه مصالح مردم ایران است، محدود و منحصر نمیشود. برنامهیی که به قیمت فقر فراگیر و ویرانی اقتصاد ایران تمام شده است، مساله اصلی، ربودن حق حاکمیت و آزادی و آرای مردم ایران بهوسیله آخوندهایی است که تا بهحال ۶۰ بار در مللمتحد بهخاطر نقض وحشیانه حقوق بشر محکوم شدهاند.
بهرغم دعاوی آخوند روحانی در مورد اعتدال و میانهروی، از زمان روی کار آمدن او شمار اعدامهای ثبتشده به ۴۰۰ مورد میرسد. هفته گذشته فقط در زندان قزلحصار در شهر کرج در نزدیکی تهران، ۳۰۰۰ زندانی در اعتراض به اعدامهای جمعیِ همبندهایشان، دست به اعتصاب غذا زدند. ممنوعیت ماهواره و سانسور و فیلترینگ سایتها و شبکههای اجتماعی در ایران همچنان ادامه دارد و بخصوص جوانان از این امکانات عام در جهان، محرومند. بیعملی در قبال نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران بهخاطر مذاکرات اتمی، یک اشتباه مُهلک است که بالمآل آخوندها را در زمینه اتمی مهاجمتر میکند.
برنامه اتمی آخوندها نزد مردم ایران، هیچ مشروعیتی نداشته و ندارد. مسعود رجوی رهبر مقاومت در اینباره گفته است: «آخوندها میخواهند ضعف ماهوی یک رژیم به آخر رسیده را با اورانیوم غنیشده بپوشانند. اما آیا قبل از انرژی هستهیی، این آزادی و حاکمیت و کار و نان و مسکن نیست که حق مسلم ملت ایران است؟ این چه انرژی صلحآمیز و چه علم و دانشی است که سراپایش در دست سپاه پاسداران است؟»
دوستان گرامی!
همان سیاستی که در قبال برنامه اتمی آخوندها و تروریسم آنها تعلل میکند، در قبال کشتار مجاهدان اشرف و لیبرتی نیز به نحو شوکهکنندهیی عمل میکند.
سرکوب و محاصره و شکنجه روانی و کشتار اشرفیها توسط دولت دستنشانده ملاها در عراق، در ۵ سال گذشته بدون نقض مکرر تعهدات مکتوب از جانب آمریکا و ملل متحد، هرگز امکانپذیر نبود. شانهخالی کردن آمریکا و مللمتحد از تعهدات مربوط به حفاظت مجاهدان اشرفی دولت عراق را جریتر کرده است.
مجاهدان لیبرتی و ایرانیان در ۸ کشور جهان به اعتصاب غذا دست زدند تا وجدان جامعه جهانی را درمقابل این بیعدالتی بزرگ به حرکت در آورند. دیدن چهرههای تکیده و تنهای رنجور آنها، هر روز و هرساعت، مرا در غم و رنجی بزرگ فرو میبرد. من بهطور مستمر و به طرق مختلف تلاش کردهام و میکنم تا کسانی که وضعیت وخیمی دارند، از اعتصاب خارج شوند.
آنها میپرسند چرا آمریکا و دولتهای غربی که به ازای گرفتن سلاحهایشان، در موافقتنامه رسمی به حفاظت یکایک مجاهدان اشرف تا فرجام نهایی متعهد شدند، آنها را بیدفاع در دهان گرگ، رها کردند؟ آنها با اشاره به لیست تعهدات نقضشده توسط آمریکا و ملل متحد، اصرار دارند که آمریکا به قولهای مکتوب خود عمل کند.
نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد در نامه ۲۸ دسامبر ۲۰۱۱ خود به ساکنان اعلام کرد که تا انتقال آخرین نفر به خارج از عراق، امنیت و سلامت آنها را تضمین میکند. این تعهد بارها و از جمله در توافقنامه چهارجانبه ۱۶ اوت ۲۰۱۲ و اطلاعیه ۲۹ اوت وزارت خارجه آمریکا تکرار شد.
راستی چرا در چهارمین ماه بعد از حمله به اشرفیها، علیرغم همه اقدامات و مراجعات روزمره و درخواستهای وکلاو خانوادهها، هنوز حکومت عراق که خود را دراین جنایت بزرگ علیه بشریت بیتقصیر جلوه میدهد، از دادن اجساد ۵۲ شهید برای خاکسپاری آنها خود داری میکند؟
امروز مالکی با وقاحت، حتی بعد از بازگشت از سفرش به آمریکا، پی در پی از حکم دستگیری ۱۲۰ تن از پناهجویان و پناهندگان لیبرتی سخن میگوید. پناهندگانی که همگی دارای کارت افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستند و کمیساریای عالی پناهندگان هم آنها را افراد مورد نگرانی شناخته است.
آمریکا و ملل متحد در اینباره سکوت کردهاند در حالیکه بهخوبی میدانند این احکام مجعول برای یک کشتار بزرگ دیگر زمینهسازی میکند.
من از اینجا و به کمک شما؛ ملل متحد، اتحادیه اروپا و ایالات متحده را فرا میخوانم که با استفاده از نفوذ خود، حکومت عراق را به آزادی هفتگروگان و قبول کلیه الزامات عملی برای تضمین امنیت لیبرتی وادار سازند و از یک فاجعه انسانی بزرگ جلوگیری کنند.
دوستان عزیز!
در بحبوحه فاجعهآفرینی سیاست مماشات، جای خوشوقتی است که نمایندگان پیشتازی مانند شما، پرچم یک سیاست صحیح و مسئولانه را برافراشتهاید و با تحمل انواع ناملایمات و فشارها، راهگشای آن هستید. برای همه شما در این مسیر تحسینانگیز، آرزوی موفقیت میکنم.
همچنین میخواهم از آقای استیونسون، بخاطر سفر پربارش به عراق برای پرداختن به مسائل و درد و رنج مردم عراق و وضعیت مجاهدانِ لیبرتی تشکر کنم.
متشکرم.
از دیدار با شما خوشوقتم.
از توجه و احساس مسئولیت شما نسبت به مسأله آزادی و مقاومت ایران قدردانی میکنم. من از فرصت حضور در اینجا استفاده میکنم تا به دو تحول مهم بپردازم:
اول توافقنامه ۲۴ نوامبر کشورهای ۵+۱ با رژیم ایران، و دوم اعدام دستجمعی ۱۰شهریور در اشرف؛ دو تحولی که به هم ربط دارند و هر دو در بحرانهای لاعلاج این رژیم ریشه دارد.
دیکتاتوری دینی در کنفرانس ژنو در زمینه هستهیی، ناگزیر از یک گام، عقب نشینی شد. دو عامل، رژیم آخوندی را به بمب اتمی نزدیک کرده است: از یکسو نیاز مبرم ملاها به بمب اتمی بهعنوان تضمین استراتژیک بقایشان، و از سوی دیگر مماشات دولتهای غربی با این رژیم، بهخصوص پس از افشای سایتهای اصلی اتمی نطنز و اراک از سوی مقاومت در سال ۸۱.
حالا ببینیم که چرا رژیم به پذیرش این توافقنامه تن داد و آیا به آن پایبند خواهد ماند و عواقب این توافق اگر اجرا شود چه خواهد بود؟
واقعیت این است که پذیرش توافقنامه، محصول بلافصل تحریمهای بینالمللی، مخصوصاً در شرایطی است که رژیم از شروع دوباره قیامهای مردم ایران، مانند سال ۸۸، میهراسد. همه دنیا تظاهرات و قیام میلیونها مردمِ بهجان آمده علیه دیکتاتوری را به چشم دیدند. آن قیامها اگرچه بهوسیله رژیم ایران سرکوب شد، اما ازبیننرفت، بلکه مانند آتش، در زیر خاکستر پنهان است و در نقاط مختلف ایران، هر روز به صورتی شعله میکشد. در غیر این صورت، رژیم ولایت فقیه، نیازی به این همه اعدام در ملأعام با جراثقال نداشت و در دنیای امروز به نسبت جمعیت ایران در صدر جدول اعدام قرار نمیگرفت، نیازی به زندانیکردن جمعی ۳۰۰۰ نفر در کمپ لیبرتی در عراق نداشت و نیازی به گروگانگیری و اعدام جمعیِ همین پناهندگان بیدفاع نداشت.
پس ترس خامنهای و آنچه او را وادار به قبول این توافقنامه کرد، در یک کلام، خطر تغییر رژیم و سرنگونی است.
ما از همین میزان عقبنشینی که بعد از یک دهه گفتگوی بینتیجه، به رژیم تحمیل شد، استقبال کردیم. اما این کافی نیست. بهخاطر ممانعت از بمب اتمی در دست فاشیسم دینی و پرهیز از جنگی که ناگزیر به دنبال خواهد داشت، میگوییم ۱+۵ میتوانست و باید پروژه بمب سازی را تماماً از کار بیندازد.
دینامیسمی وجود داشت که باعث شد رژیم حتی قبل از ریاست جمهوری آخوند روحانی، دستش را به جانب آمریکا دراز کند و با آن به طور غیرعلنی به گفتگو بنشیند و راهی را آغاز کند که به همین موافقتنامه منتهی شد. حرف ما این است که همان دینامیسم میتوانست نتایج بسیار بیشتری داشته باشد و راه دستیابی به بمب اتمی را برای این رژیم برای همیشه ببندد. این، نه فقط به سود مردم ایران، بلکه به سود مردم سوریه و عراق و لبنان و تمام منطقه بود. این، علیه تروریسم و بنیادگرایی بود.
اما توافقنامه فعلی، به رژیم ایران امکان ادامه فریبکاری و مخفیکاری را میدهد. ادامه غنیسازی ۵ درصد، تعطیلنشدن سایتهای فُردو و اراک، اعمال نشدن فوری پروتکل الحاقی و بازرسیهای سرزده و حتی نپذیرفتن بازرسی از سایت شناختهشده پارچین، در این شمار است.
امروز همه بخوبی میدانند که این رژیم هیچیک از سایتها یا پروژه های اتمی اش را داوطلبانه به اطلاع آژانس بین المللی انرژی اتمی نرسانده است و این مقاومت ایران بود که در سه دهه گذشته با کارزار گسترده و افشاگریهای خود علیه پروژه های اتمی این رژیم و بخصوص با افشای سایت های مخفی نطنز و اراک در سال ۱۳۸۱ جهان را از خطر مجهز شدن فاشیسم دینی حاکم بر ایران به بمب اتمی آگاه کرد.
به همین خاطر، ما هشدار دادیم و من تکرار میکنم که بدون اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت و بخصوص پذیرش و اجرای پروتکل الحاقی و بازرسیهای بی قید و شرط، خطر دستیابی این رژیم به بمب اتمی همچنان باقیاست.
آیا بهراستی پذیرش این توافقنامه، به معنای دل کندن آخوندها از بمب است؟ خیر. آنچه آنها در این توافقنامه به آن متعهد شدهاند، بازگشتپذیر است و کلید بمبسازی در دست آخوندها باقیاست.
تنها یک هفته بعد از امضای توافقنامه، معاون وزیر خارجه رژیم و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده گفت: متن تفاهمشده بین ایران و ۱+۵ را نمیشود توافق حقوقی دارای تعهدهای الزامآور دانست، بلکه بیشتر شبیه یک بیانیه سیاسی است.
خطوط قرمزی که خامنهای در ۲۹آبان در برابر دهها هزار پاسدار و بسیجی برای مذاکرات ژنو ترسیم کرد، بهروشنی نشان میدهد که این برای او یک بازی تاکتیکی است. در ماهیت و استراتژی ملایان اتمی چیزی تغییر نکرده است. او گفت: «هرگونه حرکتی چه حرکت به جلو، چه حرکت به عقب مثل میدان رزم نظامی باید بهدنبال رسیدن اهداف از پیش تعیینشده باشد».
رفسنجانی خیلی صریحتر از خامنهای میگوید قبل از این توافقنامه، ما در مخمصه بودیم و شرایط مانند هفتههای پایانی جنگ بود که خمینی مجبور به سرکشیدن جام زهر آتش بس شد. لازمه نوشیدن جام زهر در انتهای جنگ بیهوده ۸ ساله با عراق در سال ۱۳۶۷، قتل عام زندانیان مجاهد و مبارز به فتوای خمینی بود تا بتواند اوضاع را مهار کند.
این بار، مقاومت ایران، پیشاپیش در دهم شهریور، قیمت سنگین و خونین را در اشرف پرداخت. گفتم که آنچه خامنهای را وادار به قبول این توافقنامه کرد، در یک کلام، خطر تغییر رژیم و سرنگونی است. مقاومت ایران و مجاهدین خلق، دقیقاً همان نیرو و قطبی است که میتواند وضعیت انفجاری را در داخل ایران به جانب تغییر بنیادین و تغییر رژیم سمت وسو بدهد.
اما اگر این توافق مقدمه اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت باشد آن را میتوان آغاز روند برهمخوردن تعادل درونی و بیرونی رژیم دانست.
فشار گستردهیی از سوی مردم ایران برای خاتمهدادن به برنامه دیوانهوار هستهیی ملایان وجود دارد. هیچ چیز جز نابودی تمام عیار برنامه هستهیی رژیم قابل قبول نیست. رژیم ملاها در شرایط بسیار ضعیفی قرار دارد.
غرب نباید با امتیاز دادن به آن مانعی در روند تغییر این رژیم بهدست مردم ایران گردد. تغییر رژیم ضامن صلح و ثبات در این منطقه است.
دوستان عزیز!
مشکل مردم ایران با دیکتاتوری آخوندها به برنامه اتمی که علیه مصالح مردم ایران است، محدود و منحصر نمیشود. برنامهیی که به قیمت فقر فراگیر و ویرانی اقتصاد ایران تمام شده است، مساله اصلی، ربودن حق حاکمیت و آزادی و آرای مردم ایران بهوسیله آخوندهایی است که تا بهحال ۶۰ بار در مللمتحد بهخاطر نقض وحشیانه حقوق بشر محکوم شدهاند.
بهرغم دعاوی آخوند روحانی در مورد اعتدال و میانهروی، از زمان روی کار آمدن او شمار اعدامهای ثبتشده به ۴۰۰ مورد میرسد. هفته گذشته فقط در زندان قزلحصار در شهر کرج در نزدیکی تهران، ۳۰۰۰ زندانی در اعتراض به اعدامهای جمعیِ همبندهایشان، دست به اعتصاب غذا زدند. ممنوعیت ماهواره و سانسور و فیلترینگ سایتها و شبکههای اجتماعی در ایران همچنان ادامه دارد و بخصوص جوانان از این امکانات عام در جهان، محرومند. بیعملی در قبال نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران بهخاطر مذاکرات اتمی، یک اشتباه مُهلک است که بالمآل آخوندها را در زمینه اتمی مهاجمتر میکند.
برنامه اتمی آخوندها نزد مردم ایران، هیچ مشروعیتی نداشته و ندارد. مسعود رجوی رهبر مقاومت در اینباره گفته است: «آخوندها میخواهند ضعف ماهوی یک رژیم به آخر رسیده را با اورانیوم غنیشده بپوشانند. اما آیا قبل از انرژی هستهیی، این آزادی و حاکمیت و کار و نان و مسکن نیست که حق مسلم ملت ایران است؟ این چه انرژی صلحآمیز و چه علم و دانشی است که سراپایش در دست سپاه پاسداران است؟»
دوستان گرامی!
همان سیاستی که در قبال برنامه اتمی آخوندها و تروریسم آنها تعلل میکند، در قبال کشتار مجاهدان اشرف و لیبرتی نیز به نحو شوکهکنندهیی عمل میکند.
سرکوب و محاصره و شکنجه روانی و کشتار اشرفیها توسط دولت دستنشانده ملاها در عراق، در ۵ سال گذشته بدون نقض مکرر تعهدات مکتوب از جانب آمریکا و ملل متحد، هرگز امکانپذیر نبود. شانهخالی کردن آمریکا و مللمتحد از تعهدات مربوط به حفاظت مجاهدان اشرفی دولت عراق را جریتر کرده است.
مجاهدان لیبرتی و ایرانیان در ۸ کشور جهان به اعتصاب غذا دست زدند تا وجدان جامعه جهانی را درمقابل این بیعدالتی بزرگ به حرکت در آورند. دیدن چهرههای تکیده و تنهای رنجور آنها، هر روز و هرساعت، مرا در غم و رنجی بزرگ فرو میبرد. من بهطور مستمر و به طرق مختلف تلاش کردهام و میکنم تا کسانی که وضعیت وخیمی دارند، از اعتصاب خارج شوند.
آنها میپرسند چرا آمریکا و دولتهای غربی که به ازای گرفتن سلاحهایشان، در موافقتنامه رسمی به حفاظت یکایک مجاهدان اشرف تا فرجام نهایی متعهد شدند، آنها را بیدفاع در دهان گرگ، رها کردند؟ آنها با اشاره به لیست تعهدات نقضشده توسط آمریکا و ملل متحد، اصرار دارند که آمریکا به قولهای مکتوب خود عمل کند.
نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد در نامه ۲۸ دسامبر ۲۰۱۱ خود به ساکنان اعلام کرد که تا انتقال آخرین نفر به خارج از عراق، امنیت و سلامت آنها را تضمین میکند. این تعهد بارها و از جمله در توافقنامه چهارجانبه ۱۶ اوت ۲۰۱۲ و اطلاعیه ۲۹ اوت وزارت خارجه آمریکا تکرار شد.
راستی چرا در چهارمین ماه بعد از حمله به اشرفیها، علیرغم همه اقدامات و مراجعات روزمره و درخواستهای وکلاو خانوادهها، هنوز حکومت عراق که خود را دراین جنایت بزرگ علیه بشریت بیتقصیر جلوه میدهد، از دادن اجساد ۵۲ شهید برای خاکسپاری آنها خود داری میکند؟
امروز مالکی با وقاحت، حتی بعد از بازگشت از سفرش به آمریکا، پی در پی از حکم دستگیری ۱۲۰ تن از پناهجویان و پناهندگان لیبرتی سخن میگوید. پناهندگانی که همگی دارای کارت افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستند و کمیساریای عالی پناهندگان هم آنها را افراد مورد نگرانی شناخته است.
آمریکا و ملل متحد در اینباره سکوت کردهاند در حالیکه بهخوبی میدانند این احکام مجعول برای یک کشتار بزرگ دیگر زمینهسازی میکند.
من از اینجا و به کمک شما؛ ملل متحد، اتحادیه اروپا و ایالات متحده را فرا میخوانم که با استفاده از نفوذ خود، حکومت عراق را به آزادی هفتگروگان و قبول کلیه الزامات عملی برای تضمین امنیت لیبرتی وادار سازند و از یک فاجعه انسانی بزرگ جلوگیری کنند.
دوستان عزیز!
در بحبوحه فاجعهآفرینی سیاست مماشات، جای خوشوقتی است که نمایندگان پیشتازی مانند شما، پرچم یک سیاست صحیح و مسئولانه را برافراشتهاید و با تحمل انواع ناملایمات و فشارها، راهگشای آن هستید. برای همه شما در این مسیر تحسینانگیز، آرزوی موفقیت میکنم.
همچنین میخواهم از آقای استیونسون، بخاطر سفر پربارش به عراق برای پرداختن به مسائل و درد و رنج مردم عراق و وضعیت مجاهدانِ لیبرتی تشکر کنم.
متشکرم.
از توجه و احساس مسئولیت شما نسبت به مسأله آزادی و مقاومت ایران قدردانی میکنم. من از فرصت حضور در اینجا استفاده میکنم تا به دو تحول مهم بپردازم:
اول توافقنامه ۲۴ نوامبر کشورهای ۵+۱ با رژیم ایران، و دوم اعدام دستجمعی ۱۰شهریور در اشرف؛ دو تحولی که به هم ربط دارند و هر دو در بحرانهای لاعلاج این رژیم ریشه دارد.
دیکتاتوری دینی در کنفرانس ژنو در زمینه هستهیی، ناگزیر از یک گام، عقب نشینی شد. دو عامل، رژیم آخوندی را به بمب اتمی نزدیک کرده است: از یکسو نیاز مبرم ملاها به بمب اتمی بهعنوان تضمین استراتژیک بقایشان، و از سوی دیگر مماشات دولتهای غربی با این رژیم، بهخصوص پس از افشای سایتهای اصلی اتمی نطنز و اراک از سوی مقاومت در سال ۸۱.
حالا ببینیم که چرا رژیم به پذیرش این توافقنامه تن داد و آیا به آن پایبند خواهد ماند و عواقب این توافق اگر اجرا شود چه خواهد بود؟
واقعیت این است که پذیرش توافقنامه، محصول بلافصل تحریمهای بینالمللی، مخصوصاً در شرایطی است که رژیم از شروع دوباره قیامهای مردم ایران، مانند سال ۸۸، میهراسد. همه دنیا تظاهرات و قیام میلیونها مردمِ بهجان آمده علیه دیکتاتوری را به چشم دیدند. آن قیامها اگرچه بهوسیله رژیم ایران سرکوب شد، اما ازبیننرفت، بلکه مانند آتش، در زیر خاکستر پنهان است و در نقاط مختلف ایران، هر روز به صورتی شعله میکشد. در غیر این صورت، رژیم ولایت فقیه، نیازی به این همه اعدام در ملأعام با جراثقال نداشت و در دنیای امروز به نسبت جمعیت ایران در صدر جدول اعدام قرار نمیگرفت، نیازی به زندانیکردن جمعی ۳۰۰۰ نفر در کمپ لیبرتی در عراق نداشت و نیازی به گروگانگیری و اعدام جمعیِ همین پناهندگان بیدفاع نداشت.
پس ترس خامنهای و آنچه او را وادار به قبول این توافقنامه کرد، در یک کلام، خطر تغییر رژیم و سرنگونی است.
ما از همین میزان عقبنشینی که بعد از یک دهه گفتگوی بینتیجه، به رژیم تحمیل شد، استقبال کردیم. اما این کافی نیست. بهخاطر ممانعت از بمب اتمی در دست فاشیسم دینی و پرهیز از جنگی که ناگزیر به دنبال خواهد داشت، میگوییم ۱+۵ میتوانست و باید پروژه بمب سازی را تماماً از کار بیندازد.
دینامیسمی وجود داشت که باعث شد رژیم حتی قبل از ریاست جمهوری آخوند روحانی، دستش را به جانب آمریکا دراز کند و با آن به طور غیرعلنی به گفتگو بنشیند و راهی را آغاز کند که به همین موافقتنامه منتهی شد. حرف ما این است که همان دینامیسم میتوانست نتایج بسیار بیشتری داشته باشد و راه دستیابی به بمب اتمی را برای این رژیم برای همیشه ببندد. این، نه فقط به سود مردم ایران، بلکه به سود مردم سوریه و عراق و لبنان و تمام منطقه بود. این، علیه تروریسم و بنیادگرایی بود.
اما توافقنامه فعلی، به رژیم ایران امکان ادامه فریبکاری و مخفیکاری را میدهد. ادامه غنیسازی ۵ درصد، تعطیلنشدن سایتهای فُردو و اراک، اعمال نشدن فوری پروتکل الحاقی و بازرسیهای سرزده و حتی نپذیرفتن بازرسی از سایت شناختهشده پارچین، در این شمار است.
امروز همه بخوبی میدانند که این رژیم هیچیک از سایتها یا پروژه های اتمی اش را داوطلبانه به اطلاع آژانس بین المللی انرژی اتمی نرسانده است و این مقاومت ایران بود که در سه دهه گذشته با کارزار گسترده و افشاگریهای خود علیه پروژه های اتمی این رژیم و بخصوص با افشای سایت های مخفی نطنز و اراک در سال ۱۳۸۱ جهان را از خطر مجهز شدن فاشیسم دینی حاکم بر ایران به بمب اتمی آگاه کرد.
به همین خاطر، ما هشدار دادیم و من تکرار میکنم که بدون اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت و بخصوص پذیرش و اجرای پروتکل الحاقی و بازرسیهای بی قید و شرط، خطر دستیابی این رژیم به بمب اتمی همچنان باقیاست.
آیا بهراستی پذیرش این توافقنامه، به معنای دل کندن آخوندها از بمب است؟ خیر. آنچه آنها در این توافقنامه به آن متعهد شدهاند، بازگشتپذیر است و کلید بمبسازی در دست آخوندها باقیاست.
تنها یک هفته بعد از امضای توافقنامه، معاون وزیر خارجه رژیم و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده گفت: متن تفاهمشده بین ایران و ۱+۵ را نمیشود توافق حقوقی دارای تعهدهای الزامآور دانست، بلکه بیشتر شبیه یک بیانیه سیاسی است.
خطوط قرمزی که خامنهای در ۲۹آبان در برابر دهها هزار پاسدار و بسیجی برای مذاکرات ژنو ترسیم کرد، بهروشنی نشان میدهد که این برای او یک بازی تاکتیکی است. در ماهیت و استراتژی ملایان اتمی چیزی تغییر نکرده است. او گفت: «هرگونه حرکتی چه حرکت به جلو، چه حرکت به عقب مثل میدان رزم نظامی باید بهدنبال رسیدن اهداف از پیش تعیینشده باشد».
رفسنجانی خیلی صریحتر از خامنهای میگوید قبل از این توافقنامه، ما در مخمصه بودیم و شرایط مانند هفتههای پایانی جنگ بود که خمینی مجبور به سرکشیدن جام زهر آتش بس شد. لازمه نوشیدن جام زهر در انتهای جنگ بیهوده ۸ ساله با عراق در سال ۱۳۶۷، قتل عام زندانیان مجاهد و مبارز به فتوای خمینی بود تا بتواند اوضاع را مهار کند.
این بار، مقاومت ایران، پیشاپیش در دهم شهریور، قیمت سنگین و خونین را در اشرف پرداخت. گفتم که آنچه خامنهای را وادار به قبول این توافقنامه کرد، در یک کلام، خطر تغییر رژیم و سرنگونی است. مقاومت ایران و مجاهدین خلق، دقیقاً همان نیرو و قطبی است که میتواند وضعیت انفجاری را در داخل ایران به جانب تغییر بنیادین و تغییر رژیم سمت وسو بدهد.
اما اگر این توافق مقدمه اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت باشد آن را میتوان آغاز روند برهمخوردن تعادل درونی و بیرونی رژیم دانست.
فشار گستردهیی از سوی مردم ایران برای خاتمهدادن به برنامه دیوانهوار هستهیی ملایان وجود دارد. هیچ چیز جز نابودی تمام عیار برنامه هستهیی رژیم قابل قبول نیست. رژیم ملاها در شرایط بسیار ضعیفی قرار دارد.
غرب نباید با امتیاز دادن به آن مانعی در روند تغییر این رژیم بهدست مردم ایران گردد. تغییر رژیم ضامن صلح و ثبات در این منطقه است.
دوستان عزیز!
مشکل مردم ایران با دیکتاتوری آخوندها به برنامه اتمی که علیه مصالح مردم ایران است، محدود و منحصر نمیشود. برنامهیی که به قیمت فقر فراگیر و ویرانی اقتصاد ایران تمام شده است، مساله اصلی، ربودن حق حاکمیت و آزادی و آرای مردم ایران بهوسیله آخوندهایی است که تا بهحال ۶۰ بار در مللمتحد بهخاطر نقض وحشیانه حقوق بشر محکوم شدهاند.
بهرغم دعاوی آخوند روحانی در مورد اعتدال و میانهروی، از زمان روی کار آمدن او شمار اعدامهای ثبتشده به ۴۰۰ مورد میرسد. هفته گذشته فقط در زندان قزلحصار در شهر کرج در نزدیکی تهران، ۳۰۰۰ زندانی در اعتراض به اعدامهای جمعیِ همبندهایشان، دست به اعتصاب غذا زدند. ممنوعیت ماهواره و سانسور و فیلترینگ سایتها و شبکههای اجتماعی در ایران همچنان ادامه دارد و بخصوص جوانان از این امکانات عام در جهان، محرومند. بیعملی در قبال نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران بهخاطر مذاکرات اتمی، یک اشتباه مُهلک است که بالمآل آخوندها را در زمینه اتمی مهاجمتر میکند.
برنامه اتمی آخوندها نزد مردم ایران، هیچ مشروعیتی نداشته و ندارد. مسعود رجوی رهبر مقاومت در اینباره گفته است: «آخوندها میخواهند ضعف ماهوی یک رژیم به آخر رسیده را با اورانیوم غنیشده بپوشانند. اما آیا قبل از انرژی هستهیی، این آزادی و حاکمیت و کار و نان و مسکن نیست که حق مسلم ملت ایران است؟ این چه انرژی صلحآمیز و چه علم و دانشی است که سراپایش در دست سپاه پاسداران است؟»
دوستان گرامی!
همان سیاستی که در قبال برنامه اتمی آخوندها و تروریسم آنها تعلل میکند، در قبال کشتار مجاهدان اشرف و لیبرتی نیز به نحو شوکهکنندهیی عمل میکند.
سرکوب و محاصره و شکنجه روانی و کشتار اشرفیها توسط دولت دستنشانده ملاها در عراق، در ۵ سال گذشته بدون نقض مکرر تعهدات مکتوب از جانب آمریکا و ملل متحد، هرگز امکانپذیر نبود. شانهخالی کردن آمریکا و مللمتحد از تعهدات مربوط به حفاظت مجاهدان اشرفی دولت عراق را جریتر کرده است.
مجاهدان لیبرتی و ایرانیان در ۸ کشور جهان به اعتصاب غذا دست زدند تا وجدان جامعه جهانی را درمقابل این بیعدالتی بزرگ به حرکت در آورند. دیدن چهرههای تکیده و تنهای رنجور آنها، هر روز و هرساعت، مرا در غم و رنجی بزرگ فرو میبرد. من بهطور مستمر و به طرق مختلف تلاش کردهام و میکنم تا کسانی که وضعیت وخیمی دارند، از اعتصاب خارج شوند.
آنها میپرسند چرا آمریکا و دولتهای غربی که به ازای گرفتن سلاحهایشان، در موافقتنامه رسمی به حفاظت یکایک مجاهدان اشرف تا فرجام نهایی متعهد شدند، آنها را بیدفاع در دهان گرگ، رها کردند؟ آنها با اشاره به لیست تعهدات نقضشده توسط آمریکا و ملل متحد، اصرار دارند که آمریکا به قولهای مکتوب خود عمل کند.
نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد در نامه ۲۸ دسامبر ۲۰۱۱ خود به ساکنان اعلام کرد که تا انتقال آخرین نفر به خارج از عراق، امنیت و سلامت آنها را تضمین میکند. این تعهد بارها و از جمله در توافقنامه چهارجانبه ۱۶ اوت ۲۰۱۲ و اطلاعیه ۲۹ اوت وزارت خارجه آمریکا تکرار شد.
راستی چرا در چهارمین ماه بعد از حمله به اشرفیها، علیرغم همه اقدامات و مراجعات روزمره و درخواستهای وکلاو خانوادهها، هنوز حکومت عراق که خود را دراین جنایت بزرگ علیه بشریت بیتقصیر جلوه میدهد، از دادن اجساد ۵۲ شهید برای خاکسپاری آنها خود داری میکند؟
امروز مالکی با وقاحت، حتی بعد از بازگشت از سفرش به آمریکا، پی در پی از حکم دستگیری ۱۲۰ تن از پناهجویان و پناهندگان لیبرتی سخن میگوید. پناهندگانی که همگی دارای کارت افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستند و کمیساریای عالی پناهندگان هم آنها را افراد مورد نگرانی شناخته است.
آمریکا و ملل متحد در اینباره سکوت کردهاند در حالیکه بهخوبی میدانند این احکام مجعول برای یک کشتار بزرگ دیگر زمینهسازی میکند.
من از اینجا و به کمک شما؛ ملل متحد، اتحادیه اروپا و ایالات متحده را فرا میخوانم که با استفاده از نفوذ خود، حکومت عراق را به آزادی هفتگروگان و قبول کلیه الزامات عملی برای تضمین امنیت لیبرتی وادار سازند و از یک فاجعه انسانی بزرگ جلوگیری کنند.
دوستان عزیز!
در بحبوحه فاجعهآفرینی سیاست مماشات، جای خوشوقتی است که نمایندگان پیشتازی مانند شما، پرچم یک سیاست صحیح و مسئولانه را برافراشتهاید و با تحمل انواع ناملایمات و فشارها، راهگشای آن هستید. برای همه شما در این مسیر تحسینانگیز، آرزوی موفقیت میکنم.
همچنین میخواهم از آقای استیونسون، بخاطر سفر پربارش به عراق برای پرداختن به مسائل و درد و رنج مردم عراق و وضعیت مجاهدانِ لیبرتی تشکر کنم.
متشکرم.