·
سايت روزنامه
لو ماگ (يك روزنامه فرانسوي زبان مراكشي) به قلم برتراند فانش
کشتار اشرف : ديده نشد ،
فيلم گرفته نشد
( اشاره به تيتر يک فيلم مستند است که در مورد
پشت صحنه خبرنگاران و وابستگي آنها به شرکتهاي بزرگ و نفرات سياسي و بالا هستند:م)
داستان تکراري است. زماني که جهان
از طريق رسانه هاي تمام توجهاتش به سوريه ميباشد، فراموش ميکند که در نقاط ديگر نيز بشريت سربريده
ميشود آنهم بشکل صنعتي . تقصير به گردن رسانه ها است که همانگونه که پير
برديو ميگفت " دور چرخشي اخبار" پديده اي که با رقابت براي بيننده بيشتر
متولد شد و بشکل متناقضي باعث " يکدست شدن و عادي شدن" محتوالي اخبار
ميشود؟ شايد
اما بنظر ميرسد که ديگر اين عامل
توسط رژيمهاي ديکتاتوري بطور جد کنترل ميشود که از ضد نور استفاده ميکنند زماني که
کشور ديگري زير پروژکتور است و بقيه دنيا نيز در سايه وقايع وحشتناک از هر نوع
قرار ميگيرند.
اشرف عراق. از 1986 مشتي مجاهدين
خلق اصلي ترين نيروي اپوزيسيون رژيم جمهوري اسلامي ايران در گوشه بياباني واقع در
100 کيلومتري شما بغداد در چند ده متري مرز ايران پناه گرفتند.
تا سال 2003 اعضا فعال تبعيديان
ايراني از حمايت رژيم عراق برخوردار بودند. قبل از سقوط صدام نيروهاي آمريکا
کمپهاي آنان را بمباران کرده و 61 نفر آنان را ميکشند. نميدانيم چرا؟ شايد نحوه و
هشداري بود که مطمئن شوند که بعدها به خواستهاي آنان عمل شود؟ شايد.
22 آوريل 2003 سازمان مجاهدين خلق
ايران با ارتش آمريکا توافق خلع سلاح را امضا ميکنند. بيش از 2000 تانک ،ماشين ضد
گلوله و توپ جمع آوري شد. چند ماه بعد پنتاگون 3200 اعضا مجاهدين ساکن اشرف تحت
عنوان " افراد تحت حفاظت" قرار ميدهد. اين ابتداي يک پريود آرامش است .
اين دوره 6 سال طول ميشکد.
اول ژانويه 2009 کمپ قرباني اولين
تهاجم ميباشد. اين پاسخ به تظاهرات تهران عليه انتخاب مجدد احمدي نژاد ميباشد،
تظاهراتي که احمدي نژاد مجاهدين را متهم به سازماندهي آن ميکند. يک تيپ مرگ عراقي
دو سال بعد مجدد در آوريل 2011 به کمپ ميرود و ماموريت شوم خود را انجام ميدهد.
اين حمله دوم چند هفته پس از يک سري تظاهرات در ادامه سري تظاهرات اول صورت
ميگيرد. در مجموع 47 نفر کشته ميشوند. نياز به استعداد زيادي نيست تا حدس زد که
عراقيها در اينجا بنا به خواست نخست وزير نوري المالکي گوش به فرمان تهران صورت
ميگيرد.
بعد يکشنبه اول سپتامبر 2013 . صبح
يک مشت نظامي عراقي وارد کمپ تخليه شده ميشوند. از 3200 فعال فقط صد نفري در آنجا هستند. اکثر نفرات به کمپ
ليبرتي منتقل شدند. از اين 100 نفر ،52 نفر کشته ميشوند. اجساد سوراخ شده توسط
گلوله مسلسل البته بجز کساني که بشکل وحشيانه به زانو در آمده و دست بسته از پشت
اعدام شدند. بعضا هم با يک گلوله بين دو چشم.يکي پس از ديگري. بشکلي خونسردانه .
اين کشتار قابل پيش بيني بود. خصوصا که همه دوربينهاي خبرنگاران روي هرج و
مرج سوريه متمرکز است. تمرکزي که يک چتر خبري ايجاد ميکند که بقيه منطقه از پوشش
خبري خارج ميشود و همه عوامل نشاندهنده شروع يک کشتار کوچک در پشت درهاي بسته
ميباشد. چندين رد خواست تقويت امنيت کمپ که توسط ساکنين اين کمپ بدون پيگيري باقي
ماند. سکوت تنفر آور جامعه بين المللي. سکوت کاترين آشتون، نماينده عالي اتحاديه
اروپا براي سياست خارجي و سياست امنيتي جامعه اروپا. سکوت مارتين کوبلر نماينده
ويژه دبيرکل سازمان ملل در عراق.
در فرداي تهاجم رسانه ها کمي به اين
مسئله توجه کردند در حالي که جنايت عليه بشريت بود و به پيشگويي رژيم ايران تحقق
ميبخشيد. 50 جسد در بيابانهاي عراق ،خوب ، هيچ چيزي عادي تر از اين نيست. تقريبا
بي اهميت خصوصا در مقابل وقايع سوريه . دولت عراق قول " يک هيئت
تحقيقاتي" را داده است. وزارت خارجه اين کشتار را محکوم کرده است. اين است
اين طوري است. در مقابل ماشين رسانه ها ، چهارمين قواي واقعي ، جامعه بين المللي
نميخواهد اين مورد پناهندگان ايراني در عراق را دست بگيرد.
با اينحال بايد در اينجا ياددآوري
کرد که بايد اسامي اين افراد را به ليست قتلها و کشته شدگان اشرف اضافه کرد مردان
و زناني که شکلکهاي غير قابل قبول دمکراسي در ايران را افشا ميکنند؟ آيا بايد
منتظر شد که وضعيت در ايران همان ابعاد سوريه را بخود گيرد تا عکس العملي وجود داشته
باشد؟ اين بيم ميرود. و اتفاق خواهد افتاد.
Ashraf massacre: not seen, no films taken
It
is a recurring story. When the whole world attention is focused on Syria via
the media, it forgets that in other parts of the world humanity is being
slaughtered in masses. It is the media that is to blame as Pierre Berdieu used to say: “The
cycle of the news”, a phenomenon born in the competition to attract more
viewers, but in a paradoxical way led to “replicated and ordinary” news.
It
seems that this factor is under intense control of tyrannical regimes that take
advantage of lack of spotlight; when another country is under the spotlight,
the rest of the world comes under horrendous events of all kinds.
Ashraf,
Iraq: In 1986, a bunch of People’s Mojahedin Organization’s members, the
principal opposition force to the Islamic Republic of Iran, took refuge in the
corner of a desert 100 km north of Baghdad only few dozen meters from the
Iranian border.
Until
2003, active members of Iranian exiles benefited from Iraqi regime’s support. Before
the downfall of Saddam, U.S. forces bombed their camps killing 61 of them. We
don’t know why. Could be a warning to them that they have to heed future
demands. May be.
On
22 April 2003, People’s Mojahedin Organization of Iran (PMOI) signs an
agreement with the U.S. armed forces for disarmament. Over 2000 tanks, armored
vehicles and artillery pieces are consolidated. Few months later, Pentagon
places 3200 members of PMOI in Ashraf under protection as ‘Protected Persons’.
This is the beginning of a serene period that lasts six years.
On
January 1, 2009, camp becomes victim to the first assault. This is an answer to
the demonstrations in Tehran against reelection of Ahmadinejad; a demonstration
that Ahmadinejad blames PMOI for organizing it. An Iraqi death brigade again
goes to Ashraf two years later in April 2011 and completes its ominous mission.
This second attack unfolded after a series of demonstrations after the first
series of protests. A total of 47 individuals are killed. It does not demand
too much ingenuity to deduce that Iraqis are following orders from Prime
Minister Maliki who is a subordinate to Tehran.
Then
comes the Sunday of September 1, 2013. A bunch of Iraqi military forces enter
the evacuated camp. Of the 3200 residents there are only 100 left; most have
been relocated to Camp Liberty. From this one-hundred, 52 are killed. Bodies
are riddled with machinegun bullets, set aside those that were handcuffed, on
their knees, and then shot in the head execution style. And sometimes a bullet
between the two eyes in a cold-blooded way.
This
massacre was predictable. Especially that all cameras were focused on the
tumult in Syria. A focus that creates a news umbrella that removes other areas
from news coverage. All signs foretell the onset of a small massacre behind
closed doors. Several requests for protection of the camp by residents have
gone unheeded. The despicable silence of the international community; the
silence of Catherine Ashton, High Representative of European Union on Foreign
Affairs and Security Policy. Silence by Martin Kobler, Special Representative
of UN Secretary-General for Iraq.
On
the day after, media shows some minute interest despite the fact that this was
a crime against humanity and materialized Iranian regime’s prophecy. Fifty
bodies in the deserts of Iraq; well; that is nothing more than ordinary; almost
unimportant, especially in perspective of the events in Syria. Iraqi government
promised an investigation. The U.S. State Department condemned the attack. That
is the way it is. In front of the media, the fourth actual power, the
international community, refrains from taking on the situation of Iranian
refugees in Iraq.
However,
it must be noted here that the names of those killed should be added on to the
list of murders and those killed in Ashraf; men and women that reveal hollow
democratic postures by Tehran. Should we wait until the situation in Iran takes
on the dimensions as that of Syria until we see a reaction? It seems like it
and this is what is going to happen.