۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

مصنور اسانلو از همبندی سابق خود سعید ماسوری می‌نویسد



 
سعید ماسوری هم بندم هست . چه در زندان اوین بند های 209 و350 وچه در زندان رجایی شهر بند های 4 سالن ده وسپس سالن دوازده . برایش شعر سرودم و به احترام ویادش بارها گریسته ام . انسانی به غایت با شرف ، فهمیده ، بزرگ ، بی ادعا ، با سواد ، دلسوز ، ورزشکار ، با روانی سالم ومتعادل ، پزشکی خوانده است . زبان های انگلیسی و اسپانیولی را به خوبی میداند ودر همان زندان برای بسیاری مطالب علمی وآموزشی می نویسد . فوتبال خیلی خوب بازی میکند مثل صالح کهندل ، که اگر این دو نفر دریک تیم کنار هم باشند در مسابقه گل کوچیک ، و یک یار خوب هم در جلوی دروازه داشته باشند ، تقریبا هر تیمی را در زندان می برند . در چند سال زندان به ندرت عصبانیتش را دیدم . برنفسش کنترل عجیبی دارد و آماده هر خدمتی است . از نظافت بند تا تقسیم غذا . بیشتر زمان ها در حال مطالعه و خود آموزی ، انگار نه انگار که در زندان است . مثل شاد روان علی صارمی دوست بزرگ دیگری که در زندان او را دیدم وکم کم شناختم . چیزی که سعید نوشته کمترین حرف ها و عمل های اوست . مدت ها در زیر حکم اعدام بود وحتا با شجاعت تمام دو بار من شاهد بودم که برای زندان بانها نوشت پس چرا حکم مرا اجرا نمیکنید . شبیه او در دنیای امروز ما بسیار اندک هستند . کسانی که همه وجودشان را وقف انسانیت وبهتر کردن دنیای ما قرار داده اند . سعید آموزگار بزرگی برای همه زندانیانی است که او را دیده یا شنیده اند . با دیدن این انسان ها در چنین شرایطوحشتناک زندان های امنیتی ، زندان ومرگ برای تکامل انسانیت بی معنا می شود.