۱۳۹۷ شهریور ۱۳, سه‌شنبه

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

Javdanehha        جاودانه ها


مطلب زیر سوز و گداز تحلیلگران آخوندی از اعتلای مقاومت پس از هجرت بزرگ مجاهدین از لیبرتی به آلبانی میباشد که چگونه بر خلاف خواب های پنبه دانه جنایتکاران حاکم بر میهن اسیرمان که خواب نابودی مجاهدین این سرداران سلحشور مردم ایران را میدیدند دریافتند که هنوز هم مجاهدین و رهبری پاکبازش را نشناختند که با داشتن ریشه هایی عمیق در مردم ایران بدلیل حقانیتشان و بدلیل پایداری در منطق فدا و صداقت از بین رفتنی نیستند و روز بروز اعتلا مییابند.
 باید به این جانیان از خدا بیخبر گفت که باش تا صبح دولتش بدمد. 


پایگاه خبری تحلیلی بهارستانه (رژيم )  13 شهريور97               
---------------------------------------------------------------------------------------------
موضوع  دست ما کوتاه و خرما بر نخیل!                 

الگوبرداری از اتفاقات تاریخ برای پیش بینی اتفاقات در زمان حال و استفاده از روش‌هایی که در گذشته کارساز بوده‌اند، همیشه موفقیت آمیز نمی باشد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بهارستانه، رضا صدر فعال سیاسی و اجتماعی شهرستان بهارستان طی یادداشتی، بیان داشت: گاه تحلیل‌های تاریخی یا همانند سازی حوادث با الگو برداری از وقایع تاریخی، همان نتیجه‌ای را که یک بار در گذشته داده است را نمی دهد، لذا می بایست به داده‌های بیشتری متکی شد. این داده‌ها می توانند تجربیات علمی یا تجربیات یک فرد باشند.
در همین راستا می توان از منافقین به عنوان نمونه دهه‌های اخیر و نه چندان دور نام برد؛ منافقین بعد از خروج از کشور عراق در سال ۹۵ و ساکن شدن در آلبانی همه ساله این خروج جمعی خود را که نام «هجرت بزرگ» بر آن نهاده‌اند جشن می گیرند.
گویا که خود نیز بر این حقیقت واقف بودند که استمرار ماندن آنان در عراق جز زیان و خُسران مالی و جانی چیزی عایدشان نمی شد چراکه فرزندان انتفاضه شعبانیه و مبارزین مسلمان عراقی عهد کرده بودند که از آنان انتقام بگیرند.
تا آنجا که به مسئولان و کارگزاران حکومتی و نظامی ما بر می گردد آن‌ها این اواخر کمتر به موضوع مجاهدین در عراق ورود می کردند؛ البته نه از بابت دست بستگی و جانب احتیاط در برابر دولت عراق یا آمریکا یا سازمان ملل بلکه در تحلیل‌های خود به این نتیجه رسیده بودند که منافقین وقتی پایشان به اروپا برسد در برابر زرق و برق دنیای بورژوازی و به دلیل سالیان محدودیت در عراق، نیروهایشان روند انحلال طی خواهند کرد و به مرور تشکیلات منافقین را ترک کرده و با رفتن به دنبال زندگي، در فضاي اروپا منحل خواهند شد.
به وقوع پیوستن چنین مهمی، قطعاً به طور مضاعف به نفع جمهوری اسلامی ایران نیز خواهد بود چراکه از یک سو، دشمن اصلی خود را از مرزها دور کرده است و از سوی دیگر، با ذوب شدن نیروهای منافقین در جامعه غرب، مسئولان اصلی این سازمان را با یک معضل درونی و جدی مشغول خواهد ساخت.
بدین ترتیب، به جای اینکه نیروهای منافقین درگیر جنگ با جمهوری اسلامی ایران شوند در اروپا مشغول خود خواهند شد و نهایتاً به بخشی از جامعه اروپا تبدیل می گردند و تا آنجا پیش خواهند رفت که پیدا کردن یک منافق در اروپا حکم کیمیا را خواهد داشت!اما روند تحولات نشان داد که اوضاع آن طور که انتظار می رفت جور نبود و درب مراد بر روی پاشنه درستش نچرخید.
امروزه داد کارگزاران نظام بلند است که هرجا آشوب و اغتشاشی در کشور وجود دارد، رد پای منافقین هم در آن پیدا می شود و سخنرانی مقام معظم رهبری در ۱۹ دی ماه سال گذشته شاخص گویایی بر نقش داشتن منافقین در اغتشاشات دی ماه گذشته بود.
وقتی به روند تحولات و موقعیت جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین‌المللی نگاه می کنیم این سئوال در ذهن متبادر می شود که آیا امکان جلوگیری از خروج منافقین از کشور عراق وجود نداشت که ما قصور کرده و مانع نشدیم؟ آیا نمی شد در همان عراق انتقام خون شهدا را از تک تک آنان گرفت؟ این سئوال از این جهت ضرورت به پاسخگویی دارد که حضور منافقین در کشور آلبانی و هدایت اغتشاشات و ناآرامی‌ها در داخل ایران برای نظام هزینه بر است و در خوشبینانه‌ترین حالت، یک قلم نیروهای امنیتی کشورمان را به خود مشغول کرده است.
فی الواقع این فرضیه که نیروهای منافقین پس از رسیدن به اروپا مضمحل خواهند شد و در نتیجه تهدیدی برای نظام محسوب نمی شوند چقدر کارشناسانه بوده است؟ چقدر همراه با برآوردهای اطلاعاتی و امنیتی بوده است؟ و چرا نتیجه عکس داده است؟
انتظار داشتیم که نیروهای نفاق وقتی از کنار دجله و فرات کنده شده و در سرزمین اروپا مأوی می گیرند شاخ و برگ‌ها و نهایتاً ریشه‌هایش بخشکد اما ظاهراً این روش، یک روش «بد درمانی» بوده است.
البته به متولیان امر باید حق داد چراکه وقتی به الگوهای تاریخی چنین هجرت‌هایی نگاه می کنیم می بینیم که برخی از نیروهای چریکی وقتی که پایشان به کشورهای اروپایی و عربی رسیده است در جوامع اروپایی و عربی ذوب شده‌اند و مبارزه هم کاملاً فراموش شده است، اما چنین تجزیه و تحلیلی در مورد منافقین خطاست و نمی تواند توجیه پذیر باشد.
به هرحال، از فردای انقلاب، ما با دشمنی رو در رو و چنگ در چنگ شده بودیم که امام راحل (ره) به خوبی آن‌ها را شناخته بود؛ پس نمی شود این اتهام را به خودمان بزنیم که فاقد شناخت کافی از آنان بوده‌ایم.
این روزها منافقین اغتشاشات و خط دهی به کانون‌های شورشی را هدایت می کنند؛ داشتن مکان متمرکز، داشتن تشکیلات و مناسبات به همان شکل سابق؛ این‌ها آن چیزهایی نبودند که انتظار داشتیم در اروپا از آن‌ها برخوردار می شدند.
اگر منصف باشیم خواهیم دید که آن زمان که جریان نفاق در عراق بود تنها فعالیت آن‌ها در داخل ایران به شعار نویسی یا صرفاً آویزان کردن بنر تبلیغی محدود شده بود، اما اکنون ـ به گفته مسئولان دولتی ـ سازمانده و هدایت کننده شورش‌ها و اغتشاشات در کلیه صنوف می باشند.
آیا وقت آن نرسیده که مسئولان اطلاعاتی و امنیتی کشور، در شناخت ضد انقلاب به ویژه منافقین، به رهبر معظم انقلاب اقتدا کرده و از او سرمشق بگیرند؟ در حالیکه نسخه پیچی این دسیسه‌ها و طراحی اغتشاشات کماکان ادامه دارد چه کاری از دستمان بر می آید جز این که باید گفت: «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل».
جاودانه ها