۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

عظمت مصيبت ، اما شاهكار حماسي مافوق توان انسان



چنان به موي تو آشفته ام به بوي تو مست                 

كه نيستم خبر از هر چه در دو عالم هست

دگر به روي كسم ديده بر نمي باشد                          

خليل من همه بتهاي آذري بشكست

مجال خواب نمي باشدم ز دست خيال               

در سراي نشايد بر آشنايان بست

در قفس طلبد هر كجا گرفتاريست

من از كمند تو تا زنده ام نخواهم جست

خبر جانگداز بود و عظمت مصيبت ميرفت كه بيكباره سايه ي منحوس غم و اندوه را بر روانم مستولي كرده، تمام وجودم را به اسارت بگيرد و همچون گردابي در خود ببلعد. صد مجاهد خلق بي سلاح و بي حفاظت و بدون پشتيباني بين المللي، با منطقي نا آشنا در جوامع معاصر و خلاف قوانين حاكم بر توازن قوا، بنام ” كس نخارد “، تنها به اتكاء آرمان آزادي و عشق به ميهن، مرزهاي حماسي تاريخ كشورشان را در نورديده و سقفهاي فدا و جوانمردي را ميشكافند و تشعشع بزرگي ها و قهرمانيهايشان بعنوان گنجينه هاي ملي به ياد نسلهاي آينده بيادگار خواهد ماند و به مداري رسيده كه نه تنها دوست و هواخواه، بل كه حتي اذناب و دشمنانش را وادار به كرنش در مقابل اين حماسه ميكند.

در كنار اين سئوالات بيكباره همچون صفير گلوله ها روح و روانم را ميازرد و تلاش داشت تا در آن نفوذ كرده و تاثيرات فنا كننده اش را بگذارد. چرا و چراهاي دگر؟؟؟ ضرورت پرداخت چنين بهايي از كيسه ي رهبري كه طي سه الي چهار دهه تك به تك اين الماسها را با دست تواناي خود با سوزن تراش داده و از كوره هاي گذازان آتش عبور داده بود و از آنها گوهران بي بديل ساخته بود چه بود؟ گوهراني كه هر كدام تك به تك براي يك كشور كافي بودند كه آن را آزاد و آباد سازند.

بي شك فقدان كوهمردان و شيرزناني كه هر يك تاريخچه اي از رنج و رزم در راه آّزادي، در راه ايران و در راه جامعه يي عاري از استثمار و طبقات را پشت سر دارند و در بالاترين فراز از زندگي انقلابي خود، در سرفصلي خطير و سرنوشت ساز، توطئه ارتجاع و استعمار را براي از دور خارج كردن راه حل مردمي و انقلابي را با فداي خود در هم ميشكنند، بسيار جانكاست ولي راستي چه بايد كرد. اگر چنين نسلي سينه ي تيرگيها را ندرد و راه مقاومت را در گذار از قلمرو ضرورت به قلمرو آزادي باز نكند چه كسي خواهد كرد؟ كدام نيرو با كدام ظرفيت ايدئولوژيك توان هماوردي با ديو نعره كش دوران و ارتجاع غالب در منطقه را خواهد داشت؟ آيا براستي ضرورتي براي تغيير شرايط برده ساز حاكم بر ميهن اسيرمان وجود دارد؟ اساسا اين عزيزان كه ساليان قبل پا در اين مسير نهادند و از همه چيزشان گذشتند و به تمام جاذبه هاي دنيوي نه گفتند هدفشان چه بود؟ و انبوه سئوالات مشابه كه يكدفعه مثال آينه اي حقايق پنهان را در خود به تصوير كشيد.

بناگاه ياد صحبتهاي يكي از جوانترين شهداي اين جنايت يعني رحمان مناني افتادم كه پروسه ي انتخاب خودش را از زمانيكه در اروپا به تحصيل و ورزش اشتغال داشت و در يك مقطع پس از آگاهي از دردها و رنجهاي هم ميهنانش و شنيدن اخبار شكنجه ها و اعدامهاي جوانان ايران زمين توسط دژخيمان ضد بشر، تصميم به مبارزه گرفته بود و ديگر توان ماندن در اروپا و دوري از اشرف را نداشت و از زماني كه به آنجا رفت با انگيزه هايي درخشان و صداقتي بي مانند همه ي وجودش را صرف خدمت به خلقش كرد و همانطوريكه پيمان بسته بود تا آخرين نفس و تا آخرين قطره ي خونش چونان ميليشياهاي قهرمان مجاهد خلق در دهه ي شصت كه جوانمردي و فدا و صداقت را از آنها به ارث برده بود، به پيمانش با خدا و خلقش وفا كرد. براستي اين همان رسم زندگي و عهد به پيمان هر مجاهد خلقي است. همان آذرخشي كه بر تيرگي ها تاخته و قلب شب را ميدرد و به پيش ميتازد. به عبارت قرآن و تمام آيينهاي يكتاپرستانه و انقلابي، بمعني به اوج رسيدن مفهوم و جوهره ي زندگي ميباشد همان كه شهادت همچون سروي سربلند را بر زندگي تسليم طلبانه و خفت بار ترجيح ميدهد. همان كه زندگي و حيات را نه در بقاي خودش بل كه در فناي جنايتكاران تاريخ ميبيند فناي استثمارگران انسان كه زندگي شرافتمندانه و آزادانه را از ديگران دريغ نموده است. فناي جانياني كه انسانها را به بند و اسارت كشيده اند. همانها كه با بمبهاي شيميايي و انواع و اقسام جنايتها كودكان و زنان و ستمديدگان را به خاك و خون ميكشند.

اينجاست كه جايگاه شهداي مجاهد خلق هر چه بيشتر نمايان ميشود و شهادت آنها چراغ راهي براي تمام انسانهاي جهان ميشود كه زندگي شرافتمندانه و آزادانه را برگزينند و روحشان تا جاودان تجلي بخش آزادي و دمكراسي و بهبودي خلقهاي تحت ستم خواهد بود.

بقول فدريكو گارسيالوركا

اين جا خواهان ديدار با مرداني هستم كه آوازي سخت دارند.

مرداني كه هيون را رام ميكنند و بر رودخانه ها ظفر مي يابند .

مرداني كه استخوانهاشان به صدا در مي آيد

و با دهان پر از خورشيد و چخماق مي خوانند

مهران بهرامي سحرگاه اول سپتامبر 2013