۱۳۹۵ مرداد ۱۱, دوشنبه

معمای دیدار مریم رجوی و محمود عباس

Javdanehha     جاودانه ها

معمای دیدار مریم رجوی و محمود عباس
مهرداد فرهمندبی‌بی‌سی، قاهره


سه هفته پس از آنکه امیر ترکی بن فیصل رئیس پیشین سازمان اطلاعاتی عربستان سعودی در گردهمایی مجاهدین خلق در پاریس سخنرانی کرد، محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی در همین شهر با مریم رجوی دیدار کرده که در غیاب همسرش، از او با عنوان رهبر سازمان مجاهدین خلق یاد می شود. توالی این دو رویداد این گمانه را تقویت کرده که شاید اراده ای برای برجسته کردن سازمان مجاهدین خلق و سرمایه گذاری سیاسی روی آن در کار باشد.

محتوای دیدار محمود عباس و مریم رجوی را که شنبه شب گذشته (سی ام ژوئیه) انجام گرفت، تنها منابع مجاهدین خلق مخابره کردند و هیچیک از مسئولان فلسطینی توضیحی درباره این دیدار ندادند. در حالی که همه دیگر دیدارهای آقای عباس طبق روال و تشریفات مرسوم اداری به رسانه ها اطلاع داده شد، نه سخنگوی رسمی محمود عباس، نه مسئول تشریفات دفتر او و نه نماینده تشکیلات خودگردان در پاریس با وجود تماسهای پی در پی من برای توضیح در خصوص این دیدار در دسترس قرار نگرفتند. دیگر رسانه ها نیز اطلاعاتی در خصوص این دیدار و دلیل انجام گرفتن آن در بازه زمانی کنونی از مسئولان فلسطینی منتشر نکرده اند.
پیشتر بارها پیش آمده است که دولتمردان یا قانونگذارانی غیرایرانی پس از آنکه دیداری با اعضا یا سران سازمان مجاهدین خلق داشته اند یا بیانیه ای در حمایت از این سازمان امضا کرده اند در پاسخ به رسانه ها گفته اند که از پیشینه این سازمان اطلاع دقیقی نداشته اند، اما محمود عباس که از هنگام پیدایش جنبش فلسطینی فتح از فعالان آن بوده با توجه به همکاری دیرینه این جنبش با سازمان مجاهدین خلق که به پیش از انقلاب ایران باز می گردد، نمی تواند از پیشینه سازمان مجاهدین خلق بی اطلاع باشد.
پیش از انقلاب، شماری از نفرات سازمان مجاهدین در اردوگاههای جنبش فتح در لبنان آموزش می دیدند و افرادی از اعضای سابق این سازمان به من گفته اند که پس از انقلاب و در سالهای جنگ داخلی لبنان در کنار اعضای جنبش فتح در این کشور بوده اند. همچنین بخشی از نیروهای جنبش فتح دوشادوش مجاهدین خلق و تحت حمایت ارتش عراق با ایران می جنگیده اند که حاصل این همکاری، از جمله عملیات موسوم به چلچراغ در واپسین هفته های جنگ بود که در آن، شهر مهران به تصرف مجاهدین خلق درآمد. من با افرادی در لبنان گفتگو کرده ام که هنوز در جنبش فتح در لبنان عضویت دارند و از حضور خود در این عملیات گفتند. برخی از آنها حتی جای گلوله هایی را به من نشان داده اند که در جنگ با نیروهای ایرانی به تن آنها اصابت کرده بود.Image copyrightImage captionیاسر عرفات، رهبر سازمان فتح در سفر به ایران با مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق دیدار کرده بود
در سالهای اخیر نیز مسئولانی از جنبش فتح بیانیه هایی در حمایت از سازمان مجاهدین خلق صادر کرده اند. با وجود چنین پیشینه ای، عملکرد دفتر محمود عباس در خصوص اطلاع رسانی از دیدار وی با مریم رجوی می تواند به این شائبه دامن بزند که وی با توجه به جایگاهی که نه به عنوان عضو قدیمی جنبش فتح، بلکه به عنوان رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی دارد، شاید نه با طیب خاطر که با رودربایستی و احتمالا با ترغیب و تشویق دیگران با مریم رجوی دیدار کرده است. اما ترغیب و فشار از جانب که؟
'می دانم چه می خواهی اما جواب نمی دهم'
نشانه ای برای رسیدن به این پاسخ را شاید بتوان در رفتار مشابه هفت نماینده مجلس مصر دید که آنها هم در گردهمایی سه هفته پیش مجاهدین خلق در پاریس حضور یافتند. پس از بازگشت این نمایندگان به مصر، یکی از آنان به نام یحیی عیسوی به روزنامه الیوم السابع (روز هفتم) گفت که سلیمان وهدان، نایب رئیس دوم مجلس مصر در گردهمایی مجاهدین سخنرانی هم کرده، اما پس از آن دیگر با وجود پافشاری پی در پی من حاضر نشد به هیچ وجه سخنی در باب حضور خود و همکارانش در این گردهمایی بگوید. در دو دیدار حضوری نسبتا طولانی حتی وقتی از او خواستم درباره حضورش در همایش مبارزه با تروریسم در پاریس که ارتباطی هم با گردهمایی مجاهدین خلق داشت مقابل دوربین سخن بگوید، به من گفت می دانم چه می خواهی از من بپرسی و جوابت را نخواهم داد.
دیگر نمایندگان مصری شرکت کننده در گردهمایی مجاهدین خلق نیز یا در دسترس قرار نگرفتند یا حاضر نشدند سخنی درباره حضورشان در گردهمایی بگویند. یکی از آنان حتی نام مریم رجوی را هم بدرستی به خاطر نداشت که می تواند حاکی از این باشد که چه بسا او اطلاعات چندانی درباره سازمان مجاهدین خلق ندارد. پرسش اینجاست که چرا یک قانونگذار بدون شناخت دقیق از سازمانی که گردهمایی ای را برپا کرده، در این گردهمایی که علنی برگزار و پوشش گسترده رسانه ای به آن داده شده است شرکت می کند، اما سپس حاضر نیست درباره انگیزه خود از این حضور سخنی بگوید؟ اینجا نیز گمانه ترغیب، تشویق و نفوذ احتمالی دیگران خودنمایی می کند.
مریم رجوی و شاهنامه فردوسی
مجاهدین خلق هر ساله در ویلپنت در حومه شمالی پاریس گردهمایی برگزار می کنند و شماری از سیاستمداران غیرایرانی حامی آنان نیز در این گردهمایی حضور می یابند، اما آنچه گردهمایی امسال را برجسته کرد و در توجه رسانه ها قرار داد، شرکت و سخنرانی امیر ترکی بن فیصل در آن بود.پار
ی
س
سه هفته پیش که این گردهمایی برگزار شد، برخی از ناظران بر این باور بودند که حضور امیر ترکی نمی توانسته بدون هماهنگی دربار و دولت سعودی باشد و آن را نشانه ای از این دانستند که اوج گیری تنش با ایران، سعودیها را به فکر سرمایه گذاری روی سازمان مجاهدین خلق انداخته که هنوز سازمانیافته ترین گروه مخالف نظام حاکم بر ایران است.
در مقابل پاره ای دیگر از ناظران معتقد بودند که امیر ترکی هم اکنون هیچ سمت رسمی در عربستان سعودی ندارد و با توجه به تنوع و حتی گاه، اختلاف میان مواضع سیاسی اعضای خاندان بزرگ و پرشمار سلطنتی سعودی، حضور او در گردهمایی مجاهدین خلق و این را که به مریم رجوی گفته است: «تلاشهای تو و شوهر مرحومت برای رهایی مردمتان همچون شاهنامه [فردوسی] در حافظه تاریخ ثبت خواهد شد»، نباید به پای دولت و دربار سعودی نوشت و فراتر از ظرفیت و جایگاه شخصی او دید.
اما اکنون و پس از گذشت سه هفته به نظر می رسد که نشانه های موجود بیشتر حاکی از این است که اگر اراده ای برای سرمایه گذاری سیاسی روی سازمان مجاهدین خلق در کار باشد، این اراده از منبعی فراتر از امیر ترکی بن فیصل سرچشمه می گیرد.
'مهمترین خبر'
از جمله بارزترین این نشانه ها، پوشش گسترده ای بود که رسانه های عربی وابسته به نهادهای سعودی به گردهمایی مجاهدین خلق در پاریس دادند. الحیات و الشرق الاوسط، دو روزنامه بین المللی اصلی جهان عرب، با این گردهمایی به عنوان مهمترین خبری برخورد کردند که در روز شنبه نهم ژوئیه در جهان رخ داده،‌ گزارش این گردهمایی را در صدر اخبارشان در صفحه نخست نشاندند، شمار شرکت کنندگان گردهمایی را یکصد هزار نفر اعلام کردند و مریم رجوی را رهبر مخالفان جمهوری اسلامی خواندند.

سلمان دوسری، سردبیر روزنامه الشرق الاوسط به من گفت که دلیل تصمیم او در قائل شدن چنین ارزش خبری برای گردهمایی مجاهدین خلق این بوده که آن را بزرگترین گردهمایی مخالفان حکومت ایران در خارج تاکنون دانسته و گردآوردن «جمعیت عظیم یکصدهزار نفری» از دید او حاکی از این است که مجاهدین خلق را نباید سازمانی عادی به حساب آورد. آقای دوسری همچنین گفت که پوشش گسترده روزنامه اش به این گردهمایی با مشورت با دو نفر از کارشناسان ایران صورت گرفته است که با این روزنامه همکاری می کنند. وی نامی از این دو «کارشناس ایران» نبرد اما در تماسی که با امیر طاهری، روزنامه نگار باسابقه ایرانی گرفتم که سالهاست ستون ثابتی در روزنامه الشرق الاوسط دارد، وی گفت که در این خصوص هیچ مشورتی با او نشده است.
تلویزیون العربیه نیز که سرمایه گذار سعودی دارد همچون الحیات و الشرق الاوسط به گردهمایی مجاهدین خلق پوششی گسترده داد و شمار دیگری از رسانه های عربی نیز همسو با این رسانه های پرمخاطب عمل کردند تا آنجا که حتی گمانه هماهنگی میان این رسانه ها را به ذهن متبادر می کرد.
اگر این پوشش رسانه ای احیانا با هماهنگی صورت گرفته باشد، برنامه ریزی آن فراتر از جایگاه و امکانات امیر ترکی بن فیصل به نظر می رسد که سهمی در مالکیت و اداره و نقشی در سیاستگذاری این رسانه ها ندارد. همین تحلیل در مورد گمانه ترغیب، تشویق یا اعمال نفوذ برای انجام گرفتن دیداری میان مریم رجوی و محمود عباس و همچنین حضور هفت قانونگذار مصری در گردهمایی مجاهدین خلق نیز می تواند صدق کند.
در شرایطی که رابطه دو کشور چنین تیره است و مسئولان لشکری و کشوری ایران دائما و به تندی علیه عربستان سعودی سخن می‌گویند، طبیعی به نظر می رسد که عربستان سعودی هم که توان مالی و نفوذ سیاسی بسیار بیشتری از ایران دارد، روی گروههای مخالف نظام حاکم بر ایران سرمایه گذاری کند. اما سئوال اینجاست که سیاستگذاران سعودی با چه تحلیل و شناختی از سازمان مجاهدین خلق به اندیشه حمایت از آن افتاده اند؟