۱۳۹۲ آذر ۱۱, دوشنبه

در سرزميني كه عاطفه مادري را هم مي خرند

در سرزميني كه عاطفه مادري را هم مي خرند!


پروانه ربيعي – زندان ليبرتي
من پروانه ربيعي يكي از ساكنين محصور در ليبرتي هستم كه در اعتصاب غذا بسر مي برم, اعتصاب غذاي من و ساير خواهران و برادرانم براي آزادي گروگانها در قتل عام اشرف و خواسته به حق امنيت ليبرتي, دستاويز مزدوران و مأمورين و سوء استفاده از بستگان ما شده است. از جمله اينكه نامه اي به اسم مادرم در سايتهاي زنجيره اي وزارت منتشر شده است كه ديدن آن قلبم را به درد آورد، و با خود مي گفتم ايران سرزميني كه  تحت حاكميت آخوندها عاطفه مادري را هم مي خرند, بر دشمن ضد بشري ننگ و نفرين فرستادم.
در حالي كه در حماسه10شهريور92 در اشرف 52نفر از بهترين همرزمانم را با دست بسته تير خلاص زدند و در حالي‌كه7تن از خواهران و برادرانم در زندانهاي مخفي مالكي به گروگان گرفته شده‌اند، در حالي كه هر ايراني و انسان آزاده اي از اين جنايت عليه بشريت برافروخته شده و به  هر شيوه اي كه توانايي آن را دارد براي آزادي ‌‌گروگانها قيمت مي دهد و كارزار ما كه جسم و جان و سلامتي مان را به مصاف با دشمن آورده ايم را مورد ستايش و بذل محبت هاي خود قرار داده اند با اين محبت وارونه مادرانه تحت نظر وزارت مواجه شدم.
نويسنده اين متن حتي به خود زحمت نداده بود كه خزئبلات قيد شده را  مينيمم تدقيق كند و اين را مفروض نگرفته كه اين فرزند 38ساله! زبان هم دارد و مي تواند واقعيت را بيان كند نگارنده ابلهانه مي نويسند «ما را به اجبار در اينجا نگه داشته اند و نميگذارند خانواده هايمان را ببينيم…»!
در نامه كذايي هم‌چنين ادعا شده كه: « مادرم چندين بار به عراق براي ديدن من آمده است ولي سازمان مجاهدين از ديدارش با من ممانعت كرده و من را زنداني كرده اند»!
هر چند اين ياوه هاي تكراري كسي را نمي فريبد ولي از جهت يادآوري لازم است بگويم كه:
در نوروز 85 در شرايطي كه امكان تردد به عراق وجود داشت مادرم به مدت چند روز مهمان من در اشرف بود و خودم و مسئولينم به‌گرمي از وي پذيرايي كرديم و او از همه اماكن اشرف بازديدكرد. در طول مدتي كه مهمان ما بود ساعتها با هم صحبت كرديم و برخلاف تصور اوليه اي كه داشت از اين ديدار بسيار خوشحال بود و موقع خداحافظي از همه زحمات و هدايا تشكر كرده و با خرسندي به ايران بازگشت.
از سال 87 حفاظت اشرف را نيروهاي عراقي تحويل گرفتند و بعد از آن راه هرگونه ملاقات خانوادگي و رفت وآمدي به اشرف بسته شد و ما ساكنين اشرف در حبس خانگي بوديم و همگان كه دولت تحت نفوذ ملايان راه هر ديداري به اشرف را بست.
مضحك اينكه وزارت اطلاعاتي كه خانواده ها را تحت فشار گذاشته بود كه حق ندارند به‌داخل اشرف بروند و فقط به كساني كه در سيرك مزدوران شركت داشتند فرصت آمدن به اشرف مي داد حالا در كمال وقاحت مي گويد مجاهدين مانع ديدار خا نوادگي هستند!
براي من كه بيش از 20 سال است در مسير مبارزه با دشمن ضد بشري هستم و افتخار عضويت در سازمان مجاهدين را دارم و زندگي راحت و تحصيلات در كشور آلمان را به شوق رهايي ميهن اسيرم ترك كرده و به اشرف شتافتم سوء استفاده پليد رژيم خميني از عواطف خانواده ها و لجن پراكني عليه تنها آلترناتيو ملي و هم آورد اين رژيم كه ارتش آزاديبخش است امري شناخته شده و قابل فهم است.
امروز رزمگاه اعتصاب غذاي ما مجاهدين ليبرتي سيبل لجن پراكني جبهه متحد انواع و اقسام عناصر خودفروخته و مأمور رژيم شده است كه در نهايت بي شرمي قيمت دادن مجاهدين پاكباز را تحمل نمي كنند, حرف هم يك چيز بيشتر نيست بعد از قتل عام اشرف چرا دست بالا نمي كنيد البته جواب روشن است زهي خيال باطل!
به خدا قسم، خانواده من خانواده زندانيان سياسي در زندان اوين هستند، مادر من مادران شهيداني هستند كه در خاوران آرميده‌اند، مادر من مهين نظري مادرِ مجاهد قهرمان، شهيد اميرنظري است كه مزدوران لشكر جنايتكار و كثيف  در حماسه10شهريورامسال در اشرف به او تيرخلاص زدند.
در ايام محرم حسيني پرچم هيهات مناالذله را بردوش گرفته‌ام. همچون خواهرم صبا مي گويم: «تا آخرش ايستاده‌ام» و با صداي بلند فرياد مي زنم كه:
«خلق جهان بداند مسعود رهبر ماست»
پروانه ربيعي
زندان ليبرتي- آذر92