۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

اسماعيل هاشم زاده ثابت- سوته دلان خائن زير ضرب افشا قرار دارند، همسايه ها ياري كنيد!

اسماعيل هاشم زاده ثابت- سوته دلان خائن زير ضرب افشا قرار دارند، همسايه ها ياري كنيد!
تاريخ: 1392/08/25


بعد ازاینکه جواب دندان شکن یکی دوتن از هواداران مقاومت به تواب خائن ایرج مصداقی درمورد تعرضش به اشرف نشانها داده شد، خائن کلافه که معمولادراین مواقع شروع به شیهه کشیدن میکند خفقان گرفت ومثل موش مرده خودش را جمع وجورکرد تا «آبها ازآسیاب» بیفتد و«تقسیم کار» از جانب دیگر شروع شد، به یکباره شاهد نبوغ نازنین شاعرواداده ای درتوصیف ومدح تواب خائن و رجم هواداران مجاهدین شدیم، شاعر روستایی که از نظم ونثرفقط مدیحه سرایی از این وآن را خوب بلده وسقف درک وفهمش از آرمانخواهی و مبارزه وادامه آن به هرقیمت را فقط در ابعاد «روستایی» آن در« مرادعلی ومرید علی» میبیند وبدینسان تمام ارزشهای حاصله از قٍبًلٍ مقاومت را که طی سالیان «کسب» کرده بوده را به«یغما» داده، دریک فقره باز نشریک مطلب قدیمی، یک گل تاریخی ازپشت هجده به دروازه ی تمام بی سر وپا های عرصه ضدیت با مقاومت زد وسخاوتمندانه موش مرده خائن ایرج مصداقی را «نماد مبارزه بارژیم» معرفی نمود، اما فکر نکنید که شاعر مفلوک به همین بسنده کرده؟ و این تمام نمایش «گل زیبا ازپشت هجده قدم» او بود؟ خیر، زیرا اگر چنین توهمی دارید سخت دراشتباهید وابعاد روح وجسم وجان عرض به «یغما» رفته ومکانیسم رفتاری این سنخ را هنوز کامل درنیافته اید وحالا حالاها باید شاهد بروز وظهور«شگفتیهای» این قماش باشید. 
خوب حتما بعد از این «مدال دادن» وبالا بردن خائن خودفروخته ای مانند ایرج مصداقی باید در وجه معکوسش منتظرچه بود؟ باید«خط»را تا بیخ بیخش ادامه داد، یعنی هواداران مقاومت واشرف نشینان را بی نصیب نگذاشت چون پروژه را که نمیتوان وسط راه وبدون خنجربه سینه دشمن اصلی رژیم یعنی مجاهدین وهوادارانشان نا تمام گذاشت ، باید نان قرض داد و آب قرض گرفت تا آب ونانی به کف آورد، آنهم با نسبت دادن صفت هایی که دیریست به امثال اوعلت وجودی داده وبدون آن درصحنه سیاسی وتقابل با رژیم مساوی با صفر هستند، صفر را هم من از سرلطف میگویم چون واقعیت وجودی این قماش در ابعاد منفی سیر میکند میگویید نه از خودشان بپرسید که درمعادله مبارزه سرا پا خونین مقاومت ملت ایران با رژیم ضد انسانی آخوندی جایگاه یک شاعرمذبذب کجاست؟ این را هم باز نه از سرصرفا تحقیر بلکه از سرتاًسف وتحقیر میگویم . 
داشتم میگفتم بعد از اینکه شاعربه«یغما»ی ارتجاع رفته و روستایی به فرنگ رسیده مدال «نماد مبارزه بارژیم»را به گردن تواب خائن انداخت، صفت های «مادینه ها و نرینه های دریده و درنده خو» راهم به مجاهدین وهوادارانشان حواله کرده، ملاحظه میکنید چه عمقی از «شرافت» دراین رذالت بی بدیل نهفته؟ 
تا آنجایی که من درسایتها دیدم کسانیکه اخیراً تواب خیانتکار ایرج مصداقی را در رابطه با تعرضش به اشرف نشانها افشا کرده اند واینک شاعر واداده افشا کنندگان را«مادینه ها ونرینه های درنده خو ودریده» لقب داده با عرض هزار پوزش از آنها، خانمها، زهره رستگار وفریبا هادیخانلو و آقای اکبر پریزانی واینجانب بوده ایم که هر کدام پیشینه ای طولانی از زندان ومبارزه سی وچند ساله با رژیم داریم و شرافت ادامه راه شهدا واسرا وزندگان مجاهدین درمسیرآزادی ایران را ازدست نداده ایم وهمراه با تنها نیروی باقیمانده وسازمانیافته علیه ارتجاع واستعمارخونخوار ایستاده ایم. 
پس به راستی باید به این واداده مفلوک چه هدیه ای از جانب رژیم داده شود که حق مطلب ادا شود؟ تنها چیزی که فی البداهه به ذهن من میرسد این است که روح جهنمی خمینی ولاجوردی همراه با جسم آلزایمرگرفته گیلانی وجسم منفور خامنه ای ازاینهمه رذالت غرق درشور وشعف خواهند شد، چراکه مگر نباید نسل «مادینه ها ونرینه های درنده خو» را از ریشه درآورد تا آنها بیش از این رژیم ومزدوران رژیم وخائنین به مقاومت مردم ایران را افشا نکنند و«ندرند»؟ مگر آل خمینی کاری جز این کردند ومیکنند و مگرجز این رسالتی داشتند ودارند ؟ از اول هم تمام حرف این مقاومت همین بود که پشت کردن آگاهانه ولگد پرانی به این مقاومت ریشه در وزارت بدنام اطلاعات رژیم دارد و لامحاله دیر یا زود بوی گند لجنزار رژیم آخوندی خود را نشان خواهد به همین وضوح که بوی گند شاعر واداده نشان میدهد. 
مطلب درحال اتمام بود که شاعر واداده به «اراده مربی» وارد زمین شد و «گل دوم» را زد البته با چاشنی لومپنی وصد البته درمقیاس روستایی ودر دفاع از یک «قل» از «دوقلوهای»خیانتکار، شایدطفلکی در آرزوی «آقای گل شدن» است؟ چون آنطور که از کامنتهای «زرداب» به نظر میرسد خیلی تشویق میشود تا به آن مرحله برسد که مع الاسف مادون آن است . 
فقط خداکند پس از گذشت مدت زمانی دوباره نگوید مرا از اینجا به انجا منتقل کردند واختیارم دست کسی دیگری بوده، چون این زبان بسته تا حالا پنج شش دهه از عمرش را با آلت دست این وآن شدن ودر بی ارادگی کامل سپری کرده.....راستی اینباربه اشاره وبا اختیارواراده چه کسی به حمله ودفاع وا داشته شده....؟ نکند که همه بی ارادگیها وبی اختیاریها وعقده های ازدست دادن سالهای جوانی درکوچه پس کوچه های پاریس تبدیل به یک «قلمبه» اراده شده که گاه وبیگاه از جوانب وجوارح او بیرون میزند؟ به هرحال آخرعمری زیاد به بالا وپایین واینطرف آنطرف ارسال شدن عوارض دارد وسلامتی را به خطر میاندازد وبه خصوص نمیشود باز هم تقصیررا به گردن این وآن انداخت. اسماعیل هاشم زاده ثابت