Javdanehha جاودانه ها
با افکار مرد قدرتمند
کاخ سفید آشنا شوید
شهیر شهید ثالثروزنامهنگار و تحلیلگر
·
6 مارس 2017 - 16 اسفند 1395
استیو (نام اصلی استیون کوین) بَنِن
مردی خود ساخته که کودکی توام با فقری داشته اینک به جایگاه دومین مرد قدرتمند
آمریکا تکیه زده است. بیبیسی در گزارشی از او با عنوان "مغز" ترامپ
یاد میکند و نیویورک تایمز در سرمقالهای که از جانب هیئت مدیره روزنامه منتشر
شده، با عنوان طعنه آمیز "پرزیدنت بنن؟" به نقش تعیین کننده او در کاخ
سفید میپردازد.
بنن ۶۴ ساله، فارغ
التحصیل مدرسه بیزنس هاروارد زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. او به
لحاظ کاری، افسری نیروی دریائی، کارمندی در شرکت "گلدمن ساکس" به عنوان
متخصص سرمایه گذاری، کارگردانی، فیلمسازی و سناریو نویسی در هالیوود و مدیریت
وبسایت راست گرای" برایتبارت" را در کارنامه خود دارد.
اما آنچه که بناگاه بنن را به یک
شخصیت جهانی مبدل کرد نقش تعیین کننده او در پیروزی غافلگیر کننده دونالد ترامپ در
انتخابات اخیر آمریکا بود. بنن مدیریت کارزار انتخاباتی ترامپ را بر عهده داشت.
پیروزی ترامپ، اعتقاد او را به بنن به عنوان معماری که قادر است طرحهائی خارقالعاده
را در افکند بیش از پیش تقویت کرد.
چندی قبل مجله تایم عکس بنن را روی
جلد مجله گذاشت و طی مقالهای مستند به این مسئله پرداخت که محور تفکر آقای بنن را
کتابی تشکیل میدهد که توسط دو نویسنده آمریکائی ویلیام استراوس و نیل ها نوشته
شده است. بطور اختصار، کتاب "نقطه عطف چهارم" که در دهه ۱۹۹۰ میلادی نوشته شده است، با مراجعه به مستندات، تحولات تاریخی را
اینگونه تئوریزه میکند که در هر ۸۰ تا ۱۰۰ سال (هر چهار نسل یکبار) نظم موجود کارآئی خود را از دست میدهد،
به نقطه "اوج بحرانی" میرسد و در حالی که فساد همه جا گیر میشود، نسل
آخر (چهارم) سر به شورش برداشته و نظم نوینی را جایگزین آن میکند. این تحولات
البته به آرامی صورت نخواهد گرفت، بلکه طبق تئوری استراوس-نیلها توام با هرج و
مرج و حتی خونریزی خواهد بود.
در فیلم مستند "نسل صفر"
که بنن در سال ۲۰۱۰ ساخته وی استدلال میکند که بحران مالی که در سال ۲۰۰۸ آغاز شد نتیجه فساد حاکم بر وال استریت و سرمایه داری آمریکائی
مبتنی بر "طمع" و ترک "مردمان فراموش شده" بوده است. او بحران
۲۰۰۸ را سرآغاز فروپاشی نظم موجود در آمریکا و جایگزینی نظم جدید میداند.
در واقع رویاروئی شدید دونالد ترامپ
با نظام حاکم بر آمریکا (که او از آن با عنوان
establishment یاد میکند)، و رسانههای اصلی آمریکائی که بخش مهمی از نظم موجود را تشکیل میدهند،
منعکس کننده جدال بین آنانی است که میخواهند نظم فعلی را که معتقدند اقلیت کوچکی
از آن بهره میبرند تغییر دهند و آنان که میخواهند نظم موجود را حفظ کنند.
بنن، دارای تمایلات راست، پنهان نمیکند
که در صدد فروپاشاندن نظم فعلی آمریکائی است. جالبتر اینجاست که تابستان گذشته
به نشریه "ونیتی فر" گفت که ترامپ "به وضوح یک ابزار است برای ما
... من نمیدانم او واقعا این را میداند یا نه."
اما ریشه آنچه که بنن آن را بحران
در جامعه آمریکا میداند در کجاست؟ بنن در سال ۲۰۱۴ در کنفرانسی که توسط "انستیتوی عزت انسانی" برگزار شده
بود شرکت کرد. سخنرانی و جلسه پرسش و پاسخ از طریق اسکایپ صورت گرفت.
بنن در آنجا گفت: "تمدن
یهودی-مسیحی غرب وارد یک دوره بحران شده است ... ما در مراحل اولیه یک درگیری بیرحمانه
و خونین هستیم." او اضافه کرد: "ما در این قرن دچار بحران در کلیسایمان
و در اعتقاداتمان هستیم. این، بحران غرب و بحران سرمایه داری است."
بنن ریشه مشکلات را در سکولاریزه
شدن غرب (جدائی دین از حکومت) و مذهب زدائی معرفی کرد و گفت که "سکولاریسم
خزنده قدرت را از غرب یهودی-مسیحی برای دفاع از ایده آل هایش گرفته است."
بنن انواع نظریات سرمایه داری رایج
را محکوم میکند و استدلال میکند که مکاتب مزبور انسان را تنها به عنوان یک مصرف
کننده و به عنوان کالا مینگرند در حالی که به نظر بنن "سرمایه داری
روشنگرانه" باید بر اساس "اصول اخلاقی یهودی-مسیحی" بنیاد شود. او
میپرسد: "آیا نباید بر روی میزان و توزیع ثروت سقف گذاشت؟"
اما استراتژیست ارشد آقای ترامپ
تهدید جدی دیگری را، از بیرون، متوجه غرب یهودی-مسیحی میبیند.
او معتقد است که آمریکا "در
ابتدای یک جنگ جهانگیر علیه فاشسیم اسلامی است." او هشدار میدهد که غرب باید
یک موضع "خیلی، خیلی، خیلی تهاجمی علیه اسلام افراطی اتخاذ کند." فشاری
که ترامپ از دوران انتخابات بر روی موضوع مبارزه با داعش میآورد و هم چنین دستور
اجرائی ممنوعیت ورود اتباع گروهی از کشورهای مسلمان را باید در چارچوب این تفکر
بنن دید (هر چند که بخش بزرگی از ناظران آمریکائی معتقدند که این اقدام ترامپ از
سر اعتقاد صادقانه برای مبارزه با اسلام افراطی نیست چرا که اتباع سعودی که نقش
اصلی را در حوادث ۱۱ سپتامبر داشتند مشمول آن دستور نشدند).
بنن در سال ۲۰۱۰ در پاسخ به جورج بوش که در جائی گفته بود "اسلام دین صلح
است" در مصاحبهای او را به "خودشیفتگی" و "عشق به اینکه میخواهد
همه او را دوست باشند" متهم کرده و گفت "اسلام دین صلح نیست. اسلام دین
تسلیم است (به خدا). (کلمه) اسلام یعنی تسلیم."
بنن در سال ۲۰۱۶ در مصاحبه دیگری (این بار چین را هم به عنوان دشمن دیگر تمدن غرب
وارد معادله کرد) گفت: " شما با یک اسلام توسعه طلب مواجهید ... آنها انگیزه
بالائی دارند. آنها گستاخاند و در حال پیشرویاند. آنان فکر میکنند که غرب
"یهودی-مسیحی در حال عقب نشینی است."
چه باید کرد؟ بنن پاسخ میدهد:
"اگر شما به عقب باز گردید و به تاریخ طولانی مبارزه غرب یهودی-مسیحی علیه
اسلام نظری بیندازید، معتقدم که پدران ما کار درستی کردند که بر مواضع خود
ایستادگی کردند." وی به جنگهای عثمانیها برای غلبه به اروپا و شکستهای
آنان توسط اروپا اشاره کرده و میگوید که علت پیروزی غرب "استفاده از نهاد
عظیم کلیسا (در مبارزه با اسلام) در غرب بود." به عبارت دیگر، به اعتقاد بنن،
برای مقابله با پیشروی اسلام باید نهاد کلیسا و مآلا جایگاه دین در غرب احیاء شود.
اشکالی که به تئوری آقای بنن وارد
به نظر میرسد این است که طبق نظریه استراوس-نیلها، در مرحله آخر مردم برای تغییر
نظام موجود با یکدیگر متحد میشوند. در حالی که امروز بیش از هر زمان دیگر در دهههای
اخیر اختلاف نظر در جامعه آمریکا به چشم میخورد.