تاریخ ایجاد در 30 آذر 1392
سخنراني
در كنفرانس بين المللي در رم
حضار
محترم!
شخصيتهاي ارجمندي كه از ايتاليا، فرانسه، آمريكا و ساير كشورهاي اروپايي، براي همبستگي با مردم و مقاومت ايران به اين گردهمايي پيوستهايد! به همه شما درود ميفرستم.
هموطنان، ياران مقاومت، مجاهدان، اشرف نشانها! سلام و درود بر همة شما.
خوشحالم كه در چنين روزي با شما صحبت ميكنم؛ روزي كه ميشنويم باز هم عدالت در كنار مقاومت براي آزادي قرار گرفته است؛ روزي كه عدالت، بهجوشش خون شهيدان و رنج و پيكار اعتصاب غذاكنندگان، پاسخ شايستهيي داده است؛ و روز پيروزي و سرفرازي اعتصابگران كه رنج و درد و گرسنگي را مغلوب اراده و ايمان فروزان خود كردهاند.
حالا به يكي از قلههاي اين پايداري بزرگ رسيدهايد و امروز، روز پيروزي شماست.
آخوندها توسط دولت دست نشاندة خود در عراق، 52 قهرمان اشرفي را به شهادت رساندند. سپس خواستند با انكار و شانتاژ، آن را از نظرها پنهان كنند. حالا جهان گواهي ميكند كه شما نقشة دشمن را به كلي برهم زديد.
افتخار بر شما كه قطره قطره خون شهيدان اشرف را زنده كرديد، نيروي وجدان و عدالت را برانگيختيد، خلقي را دلگرم و اميدوار كرديد و راه و رسم تازهيي در پايداري بنا كرديد.
حكم دادگاه اسپانيا، مشاور امنيتي نخست وزير عراق و مسئول كميتة سركوب اشرف را به اتهام جنايت عليه جامعة بينالمللي، دربرابر عدالت قرار داده است.
پس تمام آنچه جانيان و دجالان براي انكار جنايت، به هم ميبافتند، نقش برآب شد.
حكم دادگاه اسپانيا، مقام دوم دولت دست نشاندة عراق را هدف قرار داده و اتهامهاي او را برشمرده است: از قتل 52مجاهد و گروگانگيري، تا شكنجه و سركوب و انواع رفتارهاي ضدانساني. يعني كه جنايت عليه بشريت، بيپاسخ نميماند، يعني كه نسلكشي و قساوت را نميتوان پنهان كرد.
اين حكم، نه فقط مشاور امنيتي مالكي، بلكه شماري از بالاترين همدستان او را نام برده كه بايد در مقابل دادگاه حاضر شوند.
پس هيچ كدام از دژخيمان از حسابرسي در امان نيستند: آنها كه دستور دادند، آنها كه محاصره كردند، آنها كه شليك كردند، آنها كه زجركش كردند، و آنها كه به گروگان گرفتند و شكنجه كردند، همه بايد پاي ميز عدالت حاضر شوند.
بله خواهران و برادران!
شما فاتح شديد؛ زيرا وقتي كه عالَمي در سكوت فرو رفته بود، شما با جانهايتان فرياد كشيديد.
شما فاتح شديد؛ زيرا به قول مسعود: «شعلههاي شرف و مقاومت يك خلق در زنجير» را نمايندگي ميكنيد.
آري، صداي شما براي هميشه در تاريخ مقاومت براي آزادي ايران، بهگوش ميرسد. شما كه هر روز گفته و ميگوييد كه «ايستادهايم تا پايان».
كوه بايد شد و ماند رود بايد شد و رفت.
كوهها شعر ترا ميخوانند دشتها نام تو را ميگويند
نام تك تك شما آزادگان، مبارزان و مجاهدان
نام شما كه در اين رزم جانكاه، پايداري كرديد.
آري، اين نامهاست كه امروز افتخار ايران است.
من بارها با ارسال پيام و يا گفتگوي تلفني، يا از طريق فرستادن مسئولين تلاش كردم اعتصابيوني را كه در شرايط وخيم جسمي به سر مي بردند، قانع كنم كه از اعتصاب خارج شوند. اما متوقف نشدند وحتي بسياري كارشان به بيمارستان كشيد. در هشتاد و هفتمين روز، من از همة اعتصابيون، درخواست كردم كه با توجه به ورود داوطلبان جديد، به اعتصابشان خاتمه بدهند. متأسفانه به طور كامل موفق نشدم.
در نود و دومين روز، مجددا درخواست خود را تكرار كردم. اما آنها گفتند كه ميخواهند ادامه بدهند تا آمريكا و سازمان ملل، سكوت خود را بشكنند يا دادگاههاي بينالمللي به قضاوت برخيزند.
آري، شما كهكشان اشرف را با جانهاي خود در همه جا گسترش داديد و همان طور كه مسعود گفته بود، اشرفهاي ديگر ساختيد؛ با قلب و روح، و تمامي عاطفه و احساستان، با تك تك سلولهايتان، از استراليا تا اتاوا، از اسكانديناوي و ژنو تا برلين و از رم و لندن و واشينگتن تا ليبرتي.
درود بر يكايك شما و درس درخشاني كه از خود، در مقاومت و ايستادگي در برابر ظلم و جنايت، برجاي گذاشتيد.
حالا خواهران و برادران عزيزم!
خدا را شكر ميكنم كه همة شما را حفظ كرد. هرچند كه بارها با خطر جدي مواجه شديد و براي طي كردن اين مسير، تا آخرين قطرة حيات، سوگند خورديد.
به اتكاي همين پايداريها، دوباره و صدباره، خطاب به دشمنان مردم ايران ميگوييم:
ميتوان مجاهدان و مبارزان را كشت، ميتوان با دستهاي بسته يا روي تختهاي بيمارستان، به سرهايشان تير خلاص زد، ميتوان ياران و همرزمانشان در داخل ايران را به چوبههاي دار يا تختهاي شكنجه بست، ميتوان معلم و راهبر آنها را به تازيانه تهمت وافترا بست و ميتوان جاي جلاد و قرباني را عوض كرد؛ اما هرگز نخواهيد توانست از عدالت و حسابرسي، فرار كنيد. هرگزنخواهيد توانست و نميتوانيد نيروي وجدان و عدالت را از بين ببريد و هرگز نخواهيد توانست مانع پيروزي آزادي شويد.
همچنين به جبهة رژيم ولايت فقيه و ريزهخوارانش بايد گفت: هر چه ميخواهيد مقاومت و تسليمناپذيري را به سخره بگيريد؛ اما براي ما بيداري وجدانها كافي است، براي ما به ميدان آمدن نيروي عدالت كافي است و براي ما شور و برانگيختگي جوانان و اشرفنشانها در سراسر ايران، و موج حمايت و همبستگي زندانيان سياسي، كافي است. و به قول زنده ياد شاملو:
سنگهای زندانم را به دوش ميکشم
بسان فرزند مريم که صليبش را.
و نه بسان شما
که دستة شلاق دژخيمتان را میتراشيد
از استخوان برادرتان.
و رشتة تازيانة جلادتان را میبافيد
از گيسوان خواهرتان
و نگین به دستة شلاق خودکامگان مینشانيد
از دندانهای شکستة پدرتان.
دوستان گرامي!
قتل عام اشرف، پيش زمينة امضاي توافقنامة اتمي توسط آخوندها بود. پس از امضاي توافقنامه نيز آنها بيوقفه درحال اعدام زندانيان در سراسر كشورند.
اگر برنامة اتمي، به مهلكهيي براي اين رژيم تبديل نشده بود، آنها اين همه به قتل عام و اعدام نياز پيدا نميكردند.
اما برنامة اتمي، اكنون مظهر يكي از بزرگترين بحرانها و شكستهاي رژيم شده است.
آخوندها وهمدستانشان در ارائة اين برنامه، به عنوان يك هدف ملي، وسيعاً شكست خوردهاند.
برنامة اتمي آخوندها، مورد انزجار مردم ايران است؛ زيرا كه اين برنامة ضد ملي، هيچ ارمغاني جز فقر طاقت فرسا براي مردم ايران نداشته، و محيط زيست كشور و كل منطقه را در معرض خطرناكترين فاجعهها قرار داده است.
مردم خوزستان، آب آشاميدني ميخواهند؛ نه برنامة بمب سازي.
مردم اراك، هواي سالم براي نفس كشيدن ميخواهند؛ نه نيروگاه پلوتونيوم.
بله، مردم سراسر ايران، آزادي و حقوق انسانيشان را ميخواهند و نه برنامة اتمي.
و اين منطقه، صلح ميخواهد؛ نه جنگ افروزي و تسليحات موشكي و اتمي.
و راستي همچنان كه مسعود گفته است: «كدام ايراني وطنپرست، كدام نيروي ملي وآزاديخواه، وكدام نيروي پيشرو و ترقيخواهي است كه تيغ را در كف زنگي و بمب اتم را در دست شحنة مست ولايت فقيه، ببيند و طاقت بياورد؟…».
حالا آخوندها زير فشار تحريمهاي بينالمللي و بحرانهاي دروني و بيروني و به خصوص از ترس قيامها، به توافقنامة ژنو تن داده و به ناگزير، يك گام عقبنشيني كرده اند. اما در همين گام اول، در بحران فرو رفتهاند.
آنها به خاطر اهميت حياتي لغو تحريمها، به توافقنامة ژنو نياز دارند؛ اما از عواقب مرگبار عقبنشيني ميترسند.
اين همان بنبست و بحران سرنگوني است. از همين رو، سه هفته پس از امضاي توافقنامه، آخوندها به شيوة هميشگي خود، به انواع مانورها و فريبها روي آوردهاند.
در همين فاصله، آخوندها رسماً ساخت يك سانتريفيوژ جديد و پيشرفتهتر را اعلام كردهاند و از ساخت و گسترش نيروگاه اراك و توليد اورانيوم در مقياس گسترده، صحبت ميكنند.
راستي چرا آخوندها قادر ميشوند به چنين بازيهايي دست بزنند؟
پاسخ، در سياست مماشاتِ آمريكا و اروپاست كه باعث سستي و ضعف جدي توافقنامة ژنو گرديد؛ در حالي كه اگر يك سياست قاطع و اصولي وجود ميداشت و اگر 5+1برسر اجراي كامل قطعنامههاي شوراي امنيت ميايستاد، قطعاً ميتوانست درهمين ژنو، رژيم آخوندي را به توقف كامل برنامة اتمياش وادار كند. تا هم منطقه و جهان و هم مردم ايران، از شر اين برنامة شوم و خطرات مرگبارش خلاص شوند.
به تازگي برخي از رهبران غربي براي توجيهِ كمبودهاي مبرم توافقنامة ژنو گفتهاند: «اين تصور، غلط است كه ما ميتوانيم با تحريمها و تهديدهاي نظاميِ بيشتر، رژيم ايران را به دستكشيدن از برنامة هستهيي خودش وادار كنيم».
پاسخ ما به اين توجيهات، اين است: سياستي كه با آخوندها مماشات كند، هرگز نميتواند بمب را از دست آنها خارج كند.
چگونه ممكن است كساني كه دستهاي خونين آخوندها را ميفشارند، در عين حال، مانع آنها شوند؟ و چگونه ممكن است كساني كه هنوز از چمبرلن پيروي ميكنند، قادر به مقابله با خطر اتمي آخوندها باشند؟
آنچه ميتواند اين رژيم را به عقبنشيني از برنامة اتمي ضدميهنياش وادار سازد، يك سياستِ قاطع است. و آنچه ميتواند به طور تضمينداري مانع رسيدن آخوندها به بمب اتم شود، بهرسميت شناختنِ حق مردم و مقاومت ايران براي تغيير ديكتاتوري مذهبي و استقرار آزادي و دمكراسي مبتني بر جدايي دين و دولت است.
آخوندها به دليل ترس از قيام و سرنگوني، پاي ميز مذاكره آمده اند. پس نبايد به ملاها فرصت داد كه دوباره جامعة جهاني را فريب دهند.
واقعيت، اين است كه رژيم ولايت فقيه، بهشدت تضعيف شده و جامعة ايران، در وضعيت انفجاري است؛ اما غرب در غفلت كامل از آن بهسر ميبرد.
واقعيت، اين است كه در 11 سالي كه از افشاي مراكز اصليِ اتميِ رژيم، در نطنز واراك، توسط مقاومت ميگذرد، مسببِ نزديكشدن آخوندها به بمب، سياست مماشات غرب بوده است.
واقعيت ايناست كه از قيامها و اشرف و ليبرتي تا برنامة اتمي، همهجا سياست آمريكا، بهصورت بخشي از مشكل و بهمثابة امدادرسان به رژيم در ضعيفترين موقعيتِ آن، عمل كرده و نه به صورت بخشي از راه حل.
اما ما ميگوييم: پاياندادن به برنامة اتمي رژيم، يك هدفِ در دسترس است. ديكتاتوريِ حاكم، در فاز پاياني است و در برابر فشارهاي واقعي، چارهيي جز عقبنشيني ندارد. راه حل، روشن است. مجدداً تكرار و تأكيد ميكنم كه:
ـ آخوندها را به پذيرش پروتكل الحاقي و بازرسيهاي سرزده، از همة سايتهاي اعلام شده و اعلام نشدهاش، وادار كنيد.
ـ تمام ذخائر اورانيوم را اكسيد و تمام سايتهاي اتمي رژيم را منحل كنيد.
ـ از هرگونه كاهش تحريمهاي بينالمللي عليه رژيم ايران، تا زمان پذيرش قطعنامههاي شوراي امنيت توسط اين رژيم، خودداري كنيد.
حرف ما بسيار ساده است: ملاها بيش از هر وقت ضربهپذيرند؛ به آنها امداد نرسانيد و بگذاريد مردم ايران تكليف خود را با اين رژيم، با سرنگوني آن، يكسره كنند.
شخصيتهاي ارجمندي كه از ايتاليا، فرانسه، آمريكا و ساير كشورهاي اروپايي، براي همبستگي با مردم و مقاومت ايران به اين گردهمايي پيوستهايد! به همه شما درود ميفرستم.
هموطنان، ياران مقاومت، مجاهدان، اشرف نشانها! سلام و درود بر همة شما.
خوشحالم كه در چنين روزي با شما صحبت ميكنم؛ روزي كه ميشنويم باز هم عدالت در كنار مقاومت براي آزادي قرار گرفته است؛ روزي كه عدالت، بهجوشش خون شهيدان و رنج و پيكار اعتصاب غذاكنندگان، پاسخ شايستهيي داده است؛ و روز پيروزي و سرفرازي اعتصابگران كه رنج و درد و گرسنگي را مغلوب اراده و ايمان فروزان خود كردهاند.
حالا به يكي از قلههاي اين پايداري بزرگ رسيدهايد و امروز، روز پيروزي شماست.
آخوندها توسط دولت دست نشاندة خود در عراق، 52 قهرمان اشرفي را به شهادت رساندند. سپس خواستند با انكار و شانتاژ، آن را از نظرها پنهان كنند. حالا جهان گواهي ميكند كه شما نقشة دشمن را به كلي برهم زديد.
افتخار بر شما كه قطره قطره خون شهيدان اشرف را زنده كرديد، نيروي وجدان و عدالت را برانگيختيد، خلقي را دلگرم و اميدوار كرديد و راه و رسم تازهيي در پايداري بنا كرديد.
حكم دادگاه اسپانيا، مشاور امنيتي نخست وزير عراق و مسئول كميتة سركوب اشرف را به اتهام جنايت عليه جامعة بينالمللي، دربرابر عدالت قرار داده است.
پس تمام آنچه جانيان و دجالان براي انكار جنايت، به هم ميبافتند، نقش برآب شد.
حكم دادگاه اسپانيا، مقام دوم دولت دست نشاندة عراق را هدف قرار داده و اتهامهاي او را برشمرده است: از قتل 52مجاهد و گروگانگيري، تا شكنجه و سركوب و انواع رفتارهاي ضدانساني. يعني كه جنايت عليه بشريت، بيپاسخ نميماند، يعني كه نسلكشي و قساوت را نميتوان پنهان كرد.
اين حكم، نه فقط مشاور امنيتي مالكي، بلكه شماري از بالاترين همدستان او را نام برده كه بايد در مقابل دادگاه حاضر شوند.
پس هيچ كدام از دژخيمان از حسابرسي در امان نيستند: آنها كه دستور دادند، آنها كه محاصره كردند، آنها كه شليك كردند، آنها كه زجركش كردند، و آنها كه به گروگان گرفتند و شكنجه كردند، همه بايد پاي ميز عدالت حاضر شوند.
بله خواهران و برادران!
شما فاتح شديد؛ زيرا وقتي كه عالَمي در سكوت فرو رفته بود، شما با جانهايتان فرياد كشيديد.
شما فاتح شديد؛ زيرا به قول مسعود: «شعلههاي شرف و مقاومت يك خلق در زنجير» را نمايندگي ميكنيد.
آري، صداي شما براي هميشه در تاريخ مقاومت براي آزادي ايران، بهگوش ميرسد. شما كه هر روز گفته و ميگوييد كه «ايستادهايم تا پايان».
كوه بايد شد و ماند رود بايد شد و رفت.
كوهها شعر ترا ميخوانند دشتها نام تو را ميگويند
نام تك تك شما آزادگان، مبارزان و مجاهدان
نام شما كه در اين رزم جانكاه، پايداري كرديد.
آري، اين نامهاست كه امروز افتخار ايران است.
من بارها با ارسال پيام و يا گفتگوي تلفني، يا از طريق فرستادن مسئولين تلاش كردم اعتصابيوني را كه در شرايط وخيم جسمي به سر مي بردند، قانع كنم كه از اعتصاب خارج شوند. اما متوقف نشدند وحتي بسياري كارشان به بيمارستان كشيد. در هشتاد و هفتمين روز، من از همة اعتصابيون، درخواست كردم كه با توجه به ورود داوطلبان جديد، به اعتصابشان خاتمه بدهند. متأسفانه به طور كامل موفق نشدم.
در نود و دومين روز، مجددا درخواست خود را تكرار كردم. اما آنها گفتند كه ميخواهند ادامه بدهند تا آمريكا و سازمان ملل، سكوت خود را بشكنند يا دادگاههاي بينالمللي به قضاوت برخيزند.
آري، شما كهكشان اشرف را با جانهاي خود در همه جا گسترش داديد و همان طور كه مسعود گفته بود، اشرفهاي ديگر ساختيد؛ با قلب و روح، و تمامي عاطفه و احساستان، با تك تك سلولهايتان، از استراليا تا اتاوا، از اسكانديناوي و ژنو تا برلين و از رم و لندن و واشينگتن تا ليبرتي.
درود بر يكايك شما و درس درخشاني كه از خود، در مقاومت و ايستادگي در برابر ظلم و جنايت، برجاي گذاشتيد.
حالا خواهران و برادران عزيزم!
خدا را شكر ميكنم كه همة شما را حفظ كرد. هرچند كه بارها با خطر جدي مواجه شديد و براي طي كردن اين مسير، تا آخرين قطرة حيات، سوگند خورديد.
به اتكاي همين پايداريها، دوباره و صدباره، خطاب به دشمنان مردم ايران ميگوييم:
ميتوان مجاهدان و مبارزان را كشت، ميتوان با دستهاي بسته يا روي تختهاي بيمارستان، به سرهايشان تير خلاص زد، ميتوان ياران و همرزمانشان در داخل ايران را به چوبههاي دار يا تختهاي شكنجه بست، ميتوان معلم و راهبر آنها را به تازيانه تهمت وافترا بست و ميتوان جاي جلاد و قرباني را عوض كرد؛ اما هرگز نخواهيد توانست از عدالت و حسابرسي، فرار كنيد. هرگزنخواهيد توانست و نميتوانيد نيروي وجدان و عدالت را از بين ببريد و هرگز نخواهيد توانست مانع پيروزي آزادي شويد.
همچنين به جبهة رژيم ولايت فقيه و ريزهخوارانش بايد گفت: هر چه ميخواهيد مقاومت و تسليمناپذيري را به سخره بگيريد؛ اما براي ما بيداري وجدانها كافي است، براي ما به ميدان آمدن نيروي عدالت كافي است و براي ما شور و برانگيختگي جوانان و اشرفنشانها در سراسر ايران، و موج حمايت و همبستگي زندانيان سياسي، كافي است. و به قول زنده ياد شاملو:
سنگهای زندانم را به دوش ميکشم
بسان فرزند مريم که صليبش را.
و نه بسان شما
که دستة شلاق دژخيمتان را میتراشيد
از استخوان برادرتان.
و رشتة تازيانة جلادتان را میبافيد
از گيسوان خواهرتان
و نگین به دستة شلاق خودکامگان مینشانيد
از دندانهای شکستة پدرتان.
دوستان گرامي!
قتل عام اشرف، پيش زمينة امضاي توافقنامة اتمي توسط آخوندها بود. پس از امضاي توافقنامه نيز آنها بيوقفه درحال اعدام زندانيان در سراسر كشورند.
اگر برنامة اتمي، به مهلكهيي براي اين رژيم تبديل نشده بود، آنها اين همه به قتل عام و اعدام نياز پيدا نميكردند.
اما برنامة اتمي، اكنون مظهر يكي از بزرگترين بحرانها و شكستهاي رژيم شده است.
آخوندها وهمدستانشان در ارائة اين برنامه، به عنوان يك هدف ملي، وسيعاً شكست خوردهاند.
برنامة اتمي آخوندها، مورد انزجار مردم ايران است؛ زيرا كه اين برنامة ضد ملي، هيچ ارمغاني جز فقر طاقت فرسا براي مردم ايران نداشته، و محيط زيست كشور و كل منطقه را در معرض خطرناكترين فاجعهها قرار داده است.
مردم خوزستان، آب آشاميدني ميخواهند؛ نه برنامة بمب سازي.
مردم اراك، هواي سالم براي نفس كشيدن ميخواهند؛ نه نيروگاه پلوتونيوم.
بله، مردم سراسر ايران، آزادي و حقوق انسانيشان را ميخواهند و نه برنامة اتمي.
و اين منطقه، صلح ميخواهد؛ نه جنگ افروزي و تسليحات موشكي و اتمي.
و راستي همچنان كه مسعود گفته است: «كدام ايراني وطنپرست، كدام نيروي ملي وآزاديخواه، وكدام نيروي پيشرو و ترقيخواهي است كه تيغ را در كف زنگي و بمب اتم را در دست شحنة مست ولايت فقيه، ببيند و طاقت بياورد؟…».
حالا آخوندها زير فشار تحريمهاي بينالمللي و بحرانهاي دروني و بيروني و به خصوص از ترس قيامها، به توافقنامة ژنو تن داده و به ناگزير، يك گام عقبنشيني كرده اند. اما در همين گام اول، در بحران فرو رفتهاند.
آنها به خاطر اهميت حياتي لغو تحريمها، به توافقنامة ژنو نياز دارند؛ اما از عواقب مرگبار عقبنشيني ميترسند.
اين همان بنبست و بحران سرنگوني است. از همين رو، سه هفته پس از امضاي توافقنامه، آخوندها به شيوة هميشگي خود، به انواع مانورها و فريبها روي آوردهاند.
در همين فاصله، آخوندها رسماً ساخت يك سانتريفيوژ جديد و پيشرفتهتر را اعلام كردهاند و از ساخت و گسترش نيروگاه اراك و توليد اورانيوم در مقياس گسترده، صحبت ميكنند.
راستي چرا آخوندها قادر ميشوند به چنين بازيهايي دست بزنند؟
پاسخ، در سياست مماشاتِ آمريكا و اروپاست كه باعث سستي و ضعف جدي توافقنامة ژنو گرديد؛ در حالي كه اگر يك سياست قاطع و اصولي وجود ميداشت و اگر 5+1برسر اجراي كامل قطعنامههاي شوراي امنيت ميايستاد، قطعاً ميتوانست درهمين ژنو، رژيم آخوندي را به توقف كامل برنامة اتمياش وادار كند. تا هم منطقه و جهان و هم مردم ايران، از شر اين برنامة شوم و خطرات مرگبارش خلاص شوند.
به تازگي برخي از رهبران غربي براي توجيهِ كمبودهاي مبرم توافقنامة ژنو گفتهاند: «اين تصور، غلط است كه ما ميتوانيم با تحريمها و تهديدهاي نظاميِ بيشتر، رژيم ايران را به دستكشيدن از برنامة هستهيي خودش وادار كنيم».
پاسخ ما به اين توجيهات، اين است: سياستي كه با آخوندها مماشات كند، هرگز نميتواند بمب را از دست آنها خارج كند.
چگونه ممكن است كساني كه دستهاي خونين آخوندها را ميفشارند، در عين حال، مانع آنها شوند؟ و چگونه ممكن است كساني كه هنوز از چمبرلن پيروي ميكنند، قادر به مقابله با خطر اتمي آخوندها باشند؟
آنچه ميتواند اين رژيم را به عقبنشيني از برنامة اتمي ضدميهنياش وادار سازد، يك سياستِ قاطع است. و آنچه ميتواند به طور تضمينداري مانع رسيدن آخوندها به بمب اتم شود، بهرسميت شناختنِ حق مردم و مقاومت ايران براي تغيير ديكتاتوري مذهبي و استقرار آزادي و دمكراسي مبتني بر جدايي دين و دولت است.
آخوندها به دليل ترس از قيام و سرنگوني، پاي ميز مذاكره آمده اند. پس نبايد به ملاها فرصت داد كه دوباره جامعة جهاني را فريب دهند.
واقعيت، اين است كه رژيم ولايت فقيه، بهشدت تضعيف شده و جامعة ايران، در وضعيت انفجاري است؛ اما غرب در غفلت كامل از آن بهسر ميبرد.
واقعيت، اين است كه در 11 سالي كه از افشاي مراكز اصليِ اتميِ رژيم، در نطنز واراك، توسط مقاومت ميگذرد، مسببِ نزديكشدن آخوندها به بمب، سياست مماشات غرب بوده است.
واقعيت ايناست كه از قيامها و اشرف و ليبرتي تا برنامة اتمي، همهجا سياست آمريكا، بهصورت بخشي از مشكل و بهمثابة امدادرسان به رژيم در ضعيفترين موقعيتِ آن، عمل كرده و نه به صورت بخشي از راه حل.
اما ما ميگوييم: پاياندادن به برنامة اتمي رژيم، يك هدفِ در دسترس است. ديكتاتوريِ حاكم، در فاز پاياني است و در برابر فشارهاي واقعي، چارهيي جز عقبنشيني ندارد. راه حل، روشن است. مجدداً تكرار و تأكيد ميكنم كه:
ـ آخوندها را به پذيرش پروتكل الحاقي و بازرسيهاي سرزده، از همة سايتهاي اعلام شده و اعلام نشدهاش، وادار كنيد.
ـ تمام ذخائر اورانيوم را اكسيد و تمام سايتهاي اتمي رژيم را منحل كنيد.
ـ از هرگونه كاهش تحريمهاي بينالمللي عليه رژيم ايران، تا زمان پذيرش قطعنامههاي شوراي امنيت توسط اين رژيم، خودداري كنيد.
حرف ما بسيار ساده است: ملاها بيش از هر وقت ضربهپذيرند؛ به آنها امداد نرسانيد و بگذاريد مردم ايران تكليف خود را با اين رژيم، با سرنگوني آن، يكسره كنند.
حضار محترم!
همان سياستي كه آمريكا، اتحاديه اروپا و ملل متحد را در برابر بمب سازي آخوندها، به بيعملي كشانده، نقض وحشيانة حقوق بشر در ايران را نيز به فراموشي سپرده و تعهدات و وظايف قانوني در بارة اشرف و ليبرتي را نيز زير پا گذاشته است.
در چنين وضعيتي، اگر ايستادگي و كارزار پيگير شما نبود، فجايع بسيار بيشتري در اشرف و ليبرتي بهبار آورده بودند.
هفتة گذشته، گروهِ كارِ ناپديدشدگانِ اجباري و گروه كارِ بازداشتهاي خودسرانة ملل متحد و 4 گزارشگرِ ويژة ملل متحد، از حكومت عراق خواستند محل نگهداشتن 7 مجاهد ربوده شده از اشرف را مشخص كند قبل از اين، عفو بين الملل و سازمان جهاني ضد شكنجه، همين خواسته را تكرار كرده بودند.
پس اين چه سياستِ شومي است كه با زيرِپا گذاشتن حقايق، ميخواهد دستِ قاتلان و مجرمان اصلي، يعني مالكي و خامنهاي، را بشويد؟
اين سياست بزدلانه، موتور يك جنايت بزرگتر را روشن ميكند.
به همين خاطر، اين هشدار را تكرار ميكنم كه هر اتفاقي كه براي مجاهدان ليبرتي بيفتد، دولت آمريكا و ملل متحد در قبال آن، مسئوليت كامل دارند. آنها بايد امنيت و سلامتِ مجاهدان ليبرتي را طبق تعهداتشان تضمين كنند.
امروز رهايي گروگانها و ضرورت امنيت همة مجاهدان ليبرتي و هم چنين اعتراض به نقض حقوق بشر و اعدامها در ايران، و بهخصوص، خواستهاي اعتصاب غذاكنندگان در زندانهاي ايران، موضوع كارزار گستردة جهاني است كه بايد با قدرت هر چه بيشتر گسترش يابد.
پايداري مجاهدان ليبرتي، و ايستادگي مجاهدان و اشرفنشانها، فراخواني به قيام و خيزش در سراسر ايران است. و اين مبارزهيي است تا پيروزي.
همميهنان!
در آستانة ميلاد مسيح(ع) و سال نو ميلادي، ضمن تهنيت به هموطنانِ مسيحي و پيروان مسيح در سراسر جهان، و مردم ايتاليا از عيسيبن مريم براي مقاومت عليه ديكتاتوري ولايت فقيه و پيروزي و آزادي، استعانت ميكنيم.
سلام بر عيسي مسيح كه پيامِ اميد و نَفَسِ حياتبخش او، مردگان را زندگي ميبخشيد و سركوبشدگان را برميانگيخت.
ـ به اسيران، به زندانيان و به شكنجه شدگان، كه هر روز مصلوب ميشوند، پيام مسيح را تكرار ميكنم كه گفت: تنها كساني نجات خواهند يافت كه تا به آخر، پايداري كنند.
ـ به مردم ايران، به جوانان، به دانشجويان، به زنان و به قيام كنندگان براي آزادي، پيام مسيح را تكرار ميكنم كه گفت: هر كه درخواست كند، بهدست خواهد آورد؛ هركه جستجو كند، خواهد يافت و هر كه در بزند، در بهرويش باز خواهد شد.
ـ به مجاهدان و به پيشتازانِ آزادي كه سه دهه است صليب بردوش، مسير آزادي را مي پيمايند، پيام مسيح را تكرار ميكنم كه گفت: براي كسي كه ايمان داشته باشد، هيچ كاري غيرممكن نيست.
با الهام گرفتن از مسيح (ع) و مريم عذرا، براي همة آنها كه در سراسر جهان، به همبستگي با مقاومت مردم ايران برخاستهاند، و براي تمام مردم جهان، صلح و همبستگي و جهاني پر از اميد و روشنايي و خوشبختي، آرزو ميكنم.
پيام حقيقي موسي و عيسي و محمد، آزادي و صلح و رحمت و بردباري است.
و اين پيام، بي ترديد در ميهن ما ايران، پيروز خواهد شد.
سلام بر آزادي،
سلام بر مردم ايران،
سلام بر همة شما.
28 آذر 1392