۱۳۹۲ آذر ۷, پنجشنبه

زری اصفهانی-آری مسعود رجوی این است _بخش چهارم

 
دكتر زري اصفهاني مقاله ي چهارم ”آري مسعود رجوي اينست“ را به تحرير درآورده اند. در اين مقاله به ديناميزم قرآن و مفاهيم اقتصادي- اجتماعي آن از ديد سازمان مجاهدين پرداخته و تلاش ميكنند ديدگاه سازمان و اسلام انقلابي و محتواي ضد استثماري آن را برجسته نموده و ضرورت اعتقاد آنان به اين ديدگاه را براي پيشبرد مسئوليتهاي مبارزاتيشان شرح بدهند. در قسمتي از مقاله ميخوانيم:
 
بنابراین تا اینجای قضیه متوجه شدیم که دین مجاهدین برپایه همین آیات مشخص از قرآن درابتدای امر بناشد . جامعه ای که یتیم را از خود براند جامعه ایست بر پایه ظلم و استثمار. جامعه ای که ثروت های عمومی آن، در کنترل و قدرت نهادهای دولتی باشد و یا در انحصار مالکیت های خصوصی، و نفعش به اکثریت مردم محتاج نرسد، جامعه ایست طبقاتی و نمیتواند اثری از چنین مذهبی داشته باشد. مذهبی که میگوید حتی اگر یتیم را از درِ خود برانی دین و مذهب ات واقعی نیست، مذهبی نیست که با مالکیت خصوصی ابزار تولید سرسازگاری داشته باشد و یا با طبقات اجتماعی و استثمار کارگران و فقر کشاورزان و دیگر افشار کم درآمد، پس اصل اول دین دراینجا اعتقاد به یگانگی اجتماعی و اقتصادی انسان هاست. اعتقاد به برابری در جامعه و اینکه استثمار نباید  باشد، با استثمار باید مبارزه کرد و با  مالکیت خصوصی ابزار تولید باید مبارزه  کرد .
 
 
زری اصفهانی-آری مسعود رجوی این است _(بخش چهارم)-28.11.2013
درقسمت قبل درمورد اسلام مجاهدین صحبت کردم و اینکه در تعبیر و تفسیرهای کتاب های اصلی مذهبی آنها به هیچ  دگماتیسمی  معتقد نیستند . این آیه  قرآن از سوره رعد پایه  استدلال چنین اندیشه ایست که آنچه درزمان و مکان مشخص برای اکثریت مردم میتواند راه گشا و مفید باشد باید از مذهب استخراج و بکار برده شود 
"آیه 17  از سوره رعد
أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَسالَت أَوْدِيَةُ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السيْلُ زَبَداً رَّابِياًوَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فى النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُكَذَلِك يَضرِب اللَّهُ الْحَقَّوَ الْبَطِلَفَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَب جُفَاءًوَ أَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاس فَيَمْكُث فى الأَرْضِكَذَلِك يَضرِب اللَّهُ الأَمْثَالَ‏(17)
 
خداوند از آسمان ها آبی فرومیفرستد برزمین و هر کجا ( هروادی ، هردره یا هرظرفی ) به اندازه خود آن آب را حمل میکند .( برداشت های مختلف ازهرپدیده نسبت به ظرفی که دارد و نسبت به زمان و مکان ) وبرروی آن آب خروشان درحرکت  خاشاک و کفی است و همچنین است که وقتی مردم میخواهند از آنچه از زمین بدست آورده اند ( معادن طلا ونقره ) زیور هایی بسازند آن را برروی آتش  می جوشانند (ذوب میکنند) پس زوائدش و کف هایش خارج میشود و آنچه که  سود آور است ( و قابل استفاده ) برجای میماند و خداوند حق و باطل را هم به این صورت درهم می آمیزد و به هم می افکند ( تضاد ها و اختلافات و مبارزات حق و باطل ) و آنچه که بیهوده است و سد راه تکامل کنار میرود مثل همان خاشاک روی آب روان و آنچه برای انسان و جامعه مفید است در زمین باقی میماند و خداوند اینچنین مثال میزند
 
بنابراین از مذهب و یا هرپدیده فرهنگی باید غبارزدایی کرد و گرد و خاک و خس و خاشاکش را از آن زدود و آنچه را که برای  ،  مردم و تکامل اجتماعی واقتصادی و سیاسی شان مفید است و قابل استفاده باقی نهاد . تمام پدیده های هستی ، چه انسان ، چه طبیعت و چه فرهنگ ها و دست آوردهای فرهنگی انسان باید درجهت تعالی انسان بکار گرفته شود . والبته این جهت تکاملی و تعالی درجهت توحید ( یگانگی ) انسان با طبیعت و با جامعه و با خود وخدا می باشد . واولین نشانه این تعالی هم یگانگی اجتماعی انسان ها ، و تلاش درراه خیر و محبت و دوستی و برابری اجتماعی و اقتصادی است 
 
درسوره دیگری از قرآن ، به مساله دین و ارتباطش با مسایل اجتماعی و اقتصادی همان یگانگی اجتماعی و تلاش درراه خیر و خوبی وتکامل انسان بطور مشروحی اشاره شده است 
 
أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (2) وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ (3) فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (5) الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ (6) وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ (7)
سورة الماعونه 
دراین سوره بوضوح از هدف دین و اینکه دین داشتن به چه معنایی است صحبت میکند
  ایا دیده ای کسانی را که بدین دروغ می بندند ( یا دین را دروغ میشمارند) 
 
.پس همانا  چنان کسانی همان ها هستند که یتیم را ازدرخانه خود میرانند 
 
یتیم اینجا به عنوان سمبل بی پناهی و انسانی بدون هیچ جایگاه اجتماعی و هیچ قدرت اقتصادی و یا پشتوانه اجتماعی بکاررفته است . یتیم کسی است که از عواطف اجتماعی و طبیعی انسان های دیگر محروم مانده است . سمبل اقشار بی پناه و کم درآمد و تحت سرکوب و استثمار است 
راندن این افراد گناهی بزرگ است و معادل بی اعتقادی به دین ( خدا - اخرت - (اهدفداری هستی  است 
)
 
و همچنین آن کسی است که جامعه را به اطعام مسکین تشویق نمی کند ( دیگران را وادار به مبارزه با فقر درجامعه نمی کند و تلاشی برای ریشه کن کردن  مشکلات اقتصادی انجام نمی دهد
پس وای بر نماز گزاران ، آنهایی که نمازشان را و نیایش شان همه سهو است و ساده گیری و از روی عادت 
آنکسانی که دردین ریا می ورزند. محتوای دین را که همان نراندن یتیم از در خویش است کنار گذاشته اند و به ظواهر دین یعنی نیایش های ریایی می پردازند 
و آنها ( کسانی که دین را دروغ می پندارند یا به آن دروغ می بندند ) کسانی هستند که ثروت های عمومی را از دسترس همه مردم خارج کرده اند - ماعون به معنای آسیاب های عمومی بوده است که همه میتوانستند آنرا استفاده کنند ولی کسی که این وسیله عمومی را به خود اختصاص دهد و نگذارد که دیگران هم از آن استفاده کند ( انحصار طلب ها وافراد و دولت هایی که مالکیت ثروت های عمومی جامعه را از خود کرده اند و مردم را درمحرومیت گذاشته اند) 
مثال مشخص اش ثروت عظیم نفت و گاز درایران است که تماما دراختیار دولت های فاسد و کلاهبرداری قرار داشته است که آنرا صرف عیاشی ها و بده بستان های سیاسی خود میکنند بدون اینکه نفعی اساسا از اینهمه ثروت به مردم جامعه برسد
****
بنابراین تا اینجای قضیه متوجه شدیم که دین مجاهدین برپایه همین آیات مشخص از قرآن در ابتدای امر بناشد . جامعه ای که یتیم را از خود براند جامعه ایست برپایه ظلم و استثمار. جامعه ای که ثروت های عمومی آن در کنترل و قدرت نهادهای دولتی باشد و یا درانحصار مالکیت های خصوصی و نفعش به اکثریت مردم محتاج نرسد، جامعه ایست طبقاتی و نمیتواند اثری از چنین مذهبی داشته باشد. مذهبی که میگوید حتی اگر یتیم را از در خود برانی دین و مذهب ات واقعی نیست، مذهبی نیست که با مالکیت خصوصی ابزار تولید سرسازگاری داشته باشد و یا با طبقات اجتماعی و استثمار کارگران و فقر کشاورزان و دیگر افشار کم درآمد.
پس اصل اول دین دراینجا اعتقاد به یگانگی اجتماعی و اقتصادی انسان هاست. اعتقاد به برابری در جامعه و اینکه استثمار نباید   باشد و با استثمار باید مبارزه کرد و با  مالکیت خصوصی ابزار تولید باید مبارزه  کرد. با فقر باید مبارزه کرد همچنین در تائید مساله ممنوعیت مالکیت بر ابزار عمومی تولید و ثروت های جامعه  این آیه از قرآن باز قابل استناد میتواند باشد 
 
،لیس للانسان الا ما سعی" آیه 39 ، سوره نجم .  برای انسان هیچ چیزی به جز دست رنج خودش و انچه "که برای آن تلاش کرده است وجود ندارد . و ایضاء آیات مربوط به ربا که ربا ( سود پول ، بدون ایجاد تغییر و تحولی درآن حرام اعلام شده است) 
حالا فقط تصور کنید که مثلا به جای خمینی، آیه الله طالقانی که روی این نمونه آیات قرآن انگشت گذاشته است و حقیقت دین را برابری اجتماعی، اقتصادی انسان ها ترجمه کرده است درابتدای انقلاب ضد سلطنتی رهبری مذهبی توده های مردم را به عهده میگرفت، چه تغییرات شگرف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی درایران پدید می آمد. کسی که معتقد به ایجاد شوراها بود و در مجلس برای اعتراض به ساخت و بافت طبقاتی  مجلس روی زمین می نشست و بشدت از قشر کارگران و دیگر اقشار کم درآمد جامعه، حمایت میکرد. و وقتی فرزند کمونیست اش دستگیر شد، به این دستگیری بشدت اعتراض کرد و خودش تحصن کرد پس می بینید که اسلام مجاهدین از اسلام آخوندها بشدت متفاوت است و تفاوت اصلی هم بر سر اصلی تر ین مساله جامعه یعنی طبقاتی بودن و اختلاف عظیم  طبقه پردرآمد با طبقه کم درآمد است .
 
به این ترتیب بنیانگذاران سازمان مجاهدین وقتی این خط  اصلی یعنی عصاره ضد استثماری بودن مذهب را استخراج کردند، برای تدوین یک ایدئولوژی ضد استثماری  به مطالعه همه دست آوردهای علمی و تاریخی پرداختند. مارکسیسم را به عنوان علم اقتصاد زمان برای تبیین تضاد های اجتماعی و تاریخی و  چگونگی کارکردهای تاریخی مالکیت خصوصی و ارزش اضافی و چنین مقولاتی، برگزیدند و درنهایت به این نقطه رسیدند که مسلح کردن توده ها به یک ایدئولوژی ضد استثماری که از بطن مذهب مورد اعتقادی انها درآمده باشد میتواند جامعه را به سمت امحای طبقات رهبری کند. 
همانگونه که در همه مکاتبی که برای  مبارزات اجتماعی و سیاسی  در قرن بیستم پایه گذاری شد، مبحث رهبری ایدئولوژیک، جای ویژه ای داشت و مسلما مائوئیسم، بدون مائو و لنینیسم،  بدون لنین و گواریسم، بدون چه گوارا قابل درک وفهم نیست و در شروع یک مبارزه ایدئولوژیک، رهبر و تئوریسین آن مکتب اهمیت مشخصی دارد مجاهدین هم به بحث رهبری که در آن هنگام به صورت مرکزیت سازمان مجاهدین خلق تجلی میکرد و در روند خود به رهبری ایدئولوژیک مسعود رجوی انجامید اهمیت بسیار میدادند.
 
درهمین رابطه ( یعنی اختلاف دو دیدگاه و دو دریافت از مذهب ) مثلا وقتی شما تفسیرهای آیه الله طالقانی را میخوانید و با کتابهای مرحوم بازرگان مقایسه میکنید دو برداشت متفاوت از یک مذهب درآنها مشاهده میکنید. یکی مثل طالقانی یک سره در مورد مردم و منافع مردم و طبقه فقیر و استثمار و ستم و اینها  صحبت میکند ویکی مثل بازرگان در رابطه با علمی بودن قرآن و ریاضیات قرآن و چنین مقولاتی حرف میزند