۱۳۹۲ مهر ۲۴, چهارشنبه

نامه يي در آينه


نامه اي در آينه

زهره اميدي

چند صباحيست كه بهار احمدي نژادي از گنداب آخوندي سر در آورده و محصولاتي هم چون بهار ايراني، همنشين بهار، بهروز ريحاني و ع ريحاني و از اين قبيل...را روانه بازار مكاره پژواك آخوندي كرده است. يك ضرب المثل فارسي مي گويد ميمون هرچه زشت تره اَداشبيشتره. با پوزش از همه ميمونهاي عالم، بي دليل نيست كه ماموران و مزدوران اطلاعات بدنام اصرار دارند كه روي خودشان اسامي مشتق از گل و ريحان بگذارند.

اما چند روز قبل يكي از همين گل و ريحانها كار محيرالعقولي كرده بود كه بد نيست بخوانيد:

آقاي ملقب به ع.ريحاني يك شب بعد از الهامات غيبي،جلوي آينه نشست و نامه يي به ايرج مصداقي نوشت و خواست كه بحرالعلوم نظامآستين بالا زده و بدون فوت وقت رهبري جداشدگان از مجاهدين را به دست بگيرد.  و نوشت: «ترسیدن از غلطیدن در دام خودشیفتگی نباید از انجام آنچه که سزاوار است بازتان بدارد. شما جاری شدن در جریان بی محابای نقد و انتقاد و حرمت نهادن به نظر و رای دیگران را تا حدودی در این سالها تمرین کرده‌اید. با برگرفتن این سلاح ترسی از اژدهای درون وجود ندارد» .  و خلاصه اين كه: «می توانید جمعیتی تشکیل دهید و اصل را بر حرمت و کرامت و برائت انسان بگذارید».

سپس وعده داد كه لشكري از بريدگان مزدور خبردار ايستاده اند تا قدم پيش بگذاريد و رهبري آنان را به دست گيريد و با «بزرگواري» احمقانه يك خرمردرند اطلاعاتي توصيه كرد كه «سهم خودتان را بردارید. آرم و اسم و عنوان را به خودشان واگذارید ، اینها مهم نیست».

جاي شكرش باقيست كه اين يكي را به مجاهدين بخشيد.

اما جالب تر از نامه ريحاني به خودش، جواب مصداقي در صبح روز بعد به خودش است. كه در جواب نامه به ريحاني، ضمن تشكر از او، فروتنانه سيني طلايي رهبري انشعابيون را رد كرد و اعتراف كرد كه اين كار صلاحيت مي خواهد و توانايي كه من هيچكدامش را ندارم. ولي مهمتر از آن و نقطه اوج مقاله آن جاست كه طرف به زبان اشهد مي گويد اصلا رهبري چي را، براي چي به دست بگيرم و آبي پاكي را روي دست لشكر واماندگان ريخت. بخوانيد:

«من پس ازجدايي از تشکيلات مجاهدين عليرغم پيشنهادات متعدد نه به دنبال شرکت در يک جمع سياسي ديگر بودم و نه خود در صدد انجام اينکار هستم و نه در آينده‌ ي ايران به دنبال نقش‌آفريني سياسي خواهم بود». و تصريح كرد: نه خود را «مبارز» مي‌دانم و نه «مجاهد»و نه «فدايي»...

از اين صريحتر نمي شد به شكست قطعي و نهايي مأموريت محوله از وزارت بدنام در رابطه با سازمان مجاهدين و رهبري آن اعتراف كرد.

ميماند شعار سياسي – استراتژيك - آرمانيِ نانوشته مبتني بر اين مقاله و اعترافات صريح آنازجمله كنارزدن نقاب و ژست مبارز بودن كه از نظر اين تواب خود فروخته چيزي است قريب به اين مضمون:... پس  زنده باد رژيم جمهوري اسلامي!

به نظر مي رسد كه نامه ديشبي را آقاي ع ريحاني به آدرس اشتباهي فرستاده بود.فاتحه مع الصلوات!