۱۳۹۲ آبان ۵, یکشنبه

یهودای اسخریوطی.... مسیح باز مصلوب......شام آخر در اشرف (قسمت سوّم)






یهودای اسخریوطی.... مسیح باز مصلوب......شام آخر در اشرف (قسمت سوّم)

 

 


 

رضا فلاح

از آنجایی که اینجانب و سه هم پرونده دیگر ، در هنگام دستگیری سرباز وظیفه بودیم، یکی دو هفته پس از بازجویی های اولیه در ارتش ، مرا( که هنوز دلیل دقیق آن بر خودم هم پوشیده است ) به زندان جمشیدیه که زندان ارتش بود منتقل کردند.می توان گفت نود درصد زندانیان به اتهامات عادی آنجا بودند . از آنجایی که هر چهار بخش ( سربازان ، درجه داران ، کارمندان و افسران ) همگی ارتشی محسوب می شدند صبح ها ،طبق روال پادگان ها ، مراسم صبحگاه مشترک داشتیم.از اولین روز صبحگاه ، پدیده ای جالب توجه مرا بخود جلب کرد که پیشتر با آن برخورد نکرده بودم و آن اینکه در پایان مراسم در جواب افسر نگهبان زندان و بعد از بالا رفتن پرچم خرچنگ نشان ،"یگان به پایداری جمهوری اسلامی ایران ، تکبیر!!! و به قول زندانیان " تک تیر" قسمت" تک تیر"ببخشید تکبیر، خیلی آبکی، بی حال و شُل و ول تکرار می شد ولی در عوض فریاد ترجیع بندی بصورت پر قدرت و کوبنده که زندان را به لرزه در می آورد :

" مرگ بر آدم فروش کافر"

هیچ وقت یادم نمی رود که بار اوّل شوکه شدم و نمی توانستم خنده ام را کنترل کنم.مسئولین زندان مدتها با تذکّرو تهدید تلاش نمودند مسئاله را چاره کنند که نشد و پس از مدتی در لابلای صف ها درجه دارانی را قرار دادند تا بلکه به قائله فیصله دهند که آنهم نشد و در نهایت زندانبان چاره ای جز تسلیم بر جبر زندان و زندانیان نداشت و آن شعار لاجرم به بخشی جدانشدنی و تحمیلی از مراسم صبحگاه ( بدون توافق زندانبان ) افزوده گردید.

آنزمان هنوز پایم به اوین نرسیده بود که معنی آن ترجیع بندِ آنروز هم بند هایم را، با پوست و گوشت و استخوان درک کنم.مکانی که کسانی به نام توابین ، از جنازه ها نردبان نجات و یا نردبان ترقی می ساختند.

پدیده خیانت و آدم فروشی هم ، همچون سایر خصوصیات خوب و بد ما آدمیان ، بصورت همزادی در ما و با ما به رشد خود خود ادامه داده است و می دهد، هیچ کشوری در طول و عرض تاریخ خود از این پدیده شوم (خیانت ) مصون نمانده است ، و کشورمان ایران هم از این قاعده مستثنی نبوده است.

سالیان سال که نه ،بلکه قرن ها و هزاره ها پیش

در سرزمینی نه چندان دور ، دهقان و آسیابانی بود که برای منافع شخصی ،شهریار خود را به بیگانگان به قیمتی اندک می فروشد و تاریخی را بر علیه هموطنان خود با هزینه ای گزاف ؛ رودهایی جوشان و موّاج از خون آنان ، رقم می زند....

بشد آسيابان دو ديده پر آب به زردي دو رخساره چون آفتاب

به نزديك شاه اندرآمد به هوش چنان چون كسي راز گويد به گوش

يكي دشنه زد بر كمرگاه شاه رها شد به زخم اندر، از شاه آه

به خاك اندر آمد سر و افسرش همان نان كشكين به پيش اندرش

 

و این داستان بی انتهای خیانت تا امروز ادامه داشته است.بنظر می رسد که بخشی از دلایل رویکرد افراد به این پدیده، اجباری و غیر اختیاری ( شکنجه ، کروگان گرفتن خانواده ، فریب خوردن ) – و بخش دیگر انتخابی و بواسطه ترجیح منافع مادی خود ( سی سکه طلا ) بر دیگران و یامنافع غیر مادی (پست بالاتر ، رفاه بیشتر ،مقبولیت ،معروفیت و...بوده است.

حکیم فردوسی می گویند:

درختي كه تلخ است وي را سرشت گرش بر نشاني به باغ بهشت

ور از جوي خلدش به هنگام آب به بيخ انگبين ريزي و شهد ناب

سرانجام گوهر به كار آورد همان ميوه تلخ بار آورد

*****

اسبان تروای دشمن و دوستان دشمن ما یکبار دیگر دروازه اصلی دژ کشور ما را هدف قرار داده اند.اهمیتی ندارد که دوستان دشمن ما ، باچه زبانی صحبت می کنند ؟ انگلیسی ، فرانسه ، آلما نی و... و یا آنکه با شاخه زیتون ،حمایت از منشور حقوق بشر ،یا با انجیل ، تورات و یا با پرچم داس و چکّش بر بیرق هایشان برای ما دل می سوزانند و اشک تمساح می ریزند .آنها در یک چیز با دشمن ما متفق القولند ؛تاراج ، غارت و چپاول دارایی های این ملت و به خاری و زبونی افکندن ایران و ایرانی .

همان ایرانیکه حداقل دو هزارو پانصد سال تاریخ مکتوب دارد.همان ایرانیکه بسیاری از مردم تمدن امروز، آرزو می می کنند که ای کاش گذشتگانشان برای نسل بعد از خودشان چنین ارث هنگفت و بی پایانی ؛ فرهنگ و تاریخ بی بدلیل رابه یادگار می گذاشتند.

به یاد سخن دوستی عزیز از اعتصاب غذا کنندگان اشرف نشان وقایع اخیر شام آخر اشرف- در لندن-می افتم.با اشاره به ساختمان سفارت آمریکا می گوید : " اینها خیلی چیز هاساخته اند و می توانند بسازند که ما نمی توانیم بسازیم ، می توانند سفینه به کره ماه و سایر کُرات بفرستند ، می توانند ابر رایانه بسازند، می توانند... ولی... نمی توانند تاریخ را بسازند.و از این زاویه ما با آنها فاصله نجومی داریم.آنهاو دیگران به هویت داشته ما و نداشته خود غبطه می خورند و بهای این حسادت و غبطه را ما باید با خونمان بپردازیم .

و باز به یاد گفته یکی از مردمان نیک زمانه در چند سال پیش، زنده یاد جف کلارک کشیش کلیسایی در شهر بردفورد می افتم که بارها در مراسم خواندن انجیل خانگی با افتادگی و لبخند به ما ایرانیان می گفت : " من به تاریخ و فرهنگ شما ایرانیان حسادت می کنم . نام کشور شما ،شهریارانتان و نیکانتان بار ها در کتاب مقدس آمده ولی به نام کشور من ( انگلستان ) و مردمم در آن حتی یک بارهم اشاره نشده است."

Rev.Geoff Clark, Bethel Chapel, Bradford, U.K

ایران ، سرزمینی که پس از آن خیانت بزرگ ، بارها آماج حمله دشمنان گردیده است و مام میهن را دائما داغدار نمود آنچنان که بر پهنه دشتانش همواره دامنی خونرنگ از جنس لاله روییده.اگرچه در مقابل شیر زنان و کوهمردانی بی مانند که خوشبختانه تعداد آنها کم نبوده است بار ها و بارها عزم جزم کردند تا دشمن را به عقب برانند و راندند و یا تلاش های سترگی نمودند وبا گذشتن از جان خویش تلاش نمودند تا مزرعه آزادی این سرزمین را پر بارتر و پر ثمر تراز پیش بنمایند.

اگر نيست ايدر فراوان درنگ همه نام بهتر كه ماند نه ننگ

مرا مرگ بهتر از آن زندگي كه سالار باشم كنم بندگي

مرا سر نهان گر شود زير سنگ از آن به كه نامم برآيد به ننگ

يكي داستان زد بر اين برپلنگ چو با شير جنگي درآمد به جنگ

به نام ار بريزي مرا گفت خون به از زندگاني به ننگ اندرون

به نام نكو گر بميرم رواست مرا نام بهتر كه تن مرگ راست

با این همه تلاش و از خود گذشتگی طی قرن ها و سالیان ، هنوز هم مردم ایران نتوانسته اند ضحاکان را بطور کامل از قدرت بزیر بکشند.هنوزپژواک صدای حافظ در سپهر ایران می پیچد تا مگر مخاطبان خود را بیابد و او را از چشم نگرانی بدر آورند:

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

 

کهن دیاری که روزی و روزگاری طنین خنده ها و جشن های روزانه اش ، راه ورود و نفوذ غم و نامیدی را بر اهریمن سد کرده بود . شیر زنانی که همراه کوه مردان با جوشن جادویی خود حراست و امنیت این سرزمین را بیمه کرده بودند.هر آنچه که بود تمام نیک و نیکویی بود ، وطن بود و راستی و درستی و دروغ را چون امروز نمی شد به وفور در هر کوی و برزنی و گذری به ارزانی یافت.

خدایا کشورم را از سه بلا محفوظ بدار ؛ دشمن ،خشکسالی و دروغ

*****

از دیروز تا امروز

تاریخ گواهی می دهد که ادیان به خودی خود برای هیچ کسی خطرناک نبوده و نیستند و جزیی از نیاز و پروسه تکاملی بشر بوده اند و آنچه که ادیان را در برهه هایی از تاریخ به اژدهای بی رحم و خون آشام تبدیل نموده همانا دسیسه های طالبان زر و زور و محلل های تاریخی آنها ( به اصطلاح روحانیون ) بوده اند.خطر نه در دین که بلکه در معامله گران ، سوداگران و دین ،خدا ، مردم فروشان بوده است.

تاریخ به کرّات از انسانهایی ،فارغ از دین و آیین آنها ( مسلمان ، مسیحی ، یهودی ، زرتشتی ، بودایی ، هندو و ...) که مورد احترام مردم زمان خود بوده اند و نکویی را نه تنها برای خود بلکه برای بنی آدم به طور عام خواسته اند داستانها دارد. اگر چه بموازات آن نیکان، رودی از شیاطین هم با شتاب پیش می رود.

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

چنین بنظر می رسد که مشترکات جوهری ادیان بیشتر باشد تا تفاوت های آنان ، چنانکه با افزودن چند گرم اکسیر عشق و محبت به اسلام می شود از آن دینی نرمتر از مسیحیت ساخت و بر عکس با افزودن چند گرم کینه و نفرت به مسیحیت ( همانگونه که تاریخ نقل می کند و در دوران جنگ های صلیبی و قرون وسطی می بینیم ) جنایتکارانی خلق می شوند که حتی به پیروانی از سلک و آیین خود هم کوچکترین رحم و مروتی ندارند و وای به حال دشمنانشان .

دادگاه های انگیزاسیونی خلق می کند که از عدل و داد و انسانیت کوچکترین نشانی ندارد و توحّش و کینه تنها ارزش مطلق است و بس .

یکی داستان است پر آب چشم

جالب توجه است مسیحی که درطول عمر خودهیچگاه لشگری نظامی نداشت و پیام آور محبت ، صلح ، نیکی و دوستی بود و مشغله ای جز روشنگری مردم و درمان و شفا دادن بیماران و جزامیان نداشت ؛ بنام او مجنونانی و با مجوّز پاپ ، جنگی طولانی به بهانه پس گرفتن اورشلیم از مسلمانان که 196 سال (نزدیک به دو قرن ) به طول انجامید آغاز می کنند ، طی 9 جنگ خونین (که در نحوه محاسبه تعداد جنگ ها اختلاف است ) ، سرانجام آن با شکست مسحیان و باز پس گیری اورشلیم توسط مسلمانان خاتمه یافت، نه تنها مسلمانان را هدف قرار داد بلکه بخشی از مسیحیان هم، قربانی تجاوز همکیشان خود در این حمام و جوی خون شدند .

*****

ظرف فرهنگی - زبانی زمان

در طول تاریخ صالحین و مبارزین از هر ملیت و قومی ، تلاش نموده اند با بهره بری از ویژگیهای زبان و فرهنگ آن قوم ،مدد جویند تا مردم را به راهی نوین و متکامل هدایت نمایند.چنانکه وقتی عیسی ناصری می آید خود را هدایت گر قوم یهود معرفی می نماید( نه پیام آور مسیحیت و دینی تازه ) تا شمشیر دشمنان را تیز تر از آنکه هست نکند و فهم مطالب را برای توده مردم سهل تر ، قابل فهم ترو کم هزینه تر نماید .

در تاریخ ایران بعد از اسلام هم می بینیم که تفکرات ، آیین ها و مسلک های مختلف ملی ، تحت لوای اسلام شکل می گیرند اگر چه از زوایایی کاملا با اسلام حاکمان در تقابل جدّی بودند و حتی شیعه گری زمانی به عنوان یک سپر و یک جنبش انقلابی و ملّی در تقابل با اسلام حاکم شکل می گیرد.از این بگذریم که بعد ها دشمن و دوستان دشمن ما بواسطه مصالح دراز مدت خود ، با تظاهر به تقویت بنیان تشیّع ، آنرا دین رسمی اعلام می نمایند و در مرحله بعد با حفظ پوسته ،هسته ای ارتجاعی و خانمان برانداز را در درون آن بنیان می نهند تا به اهداف استعماری و ارتجاعی خود برسند که تا امروز هم رسیده اند.

امروز هم دوستان دشمن ما ، در لابراتور های مجهز خود ، انواعی از همان پدیده های مهندسی ژنتیکی را تولید و باز تولید کرده و همچون بازی های کامپیوتری در طرح ها و پکیج های صادرتی و شیک به بازار عرضه می کنند، از نوع طالبانی ، القاعده ، سلفی و ...با این تفاوت که ویرانی هایی که آنها بعمل می آورند مجازی نیست و از حقیقی هم حقیقی تر است و آکنده از جوی خون وبوی باروت است.

دوستان دشمن ما که سالهاست سیاست سنّتی خود در حمایت مستقیم از دیکتاتور ها را بجهت تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی جهان امروزو یک قطبی شدن جهان ، کنار گذاشته اند ، راه و شیوه نوینی را برای اعمال حاکمیت بلا منازع خود بر جهان ابداع نموده اند . با نگاهی اجمالی به کتب تاریخی می توان دریافت که استعمار در روند تکاملی خود شیوه هایی چون :

- اشغال و حاکمیت کامل بر کشورها - حاکمیت کارگزاران آنها با کمک نیرو های بومی سرسپرده و خائن

- انتصاب و حمایت مطلق از حاکمان دیکتاتور مورد اعتماد آنها ، تجربه نموده بود تا به امروز رسیده است .

امروزه روز اما ، فرایند جدید ، عدم حمایت ظاهری از دیکتاتورها و حمایت صوری از دموکراسی (احترام غیر قابل وصف به منشور حقوق بشر ) و نیر استفاده تکمیلی (کاتالیزور) از هیولای ترس از بنیاد گرا ها و آدمخوارها در جهت کنترل حساب شده امور ؛ تبدیل به راه کرد جدیدی شده است . بنظر می رسد که بنیاد گرایی و ترویج کنترل شده آن به عنوان یگانه ابزار کلیدی و ضروری چنین رویکردی می باشد. پروژه تربیت آدمخواران و عاملان انتحاری ( از نوع بومی ،وحشی ،گلخانه ای،آب شور ،آب شیرین اُرگانیک ، با لقاح مصنوعی و ... ) به صنعت نان و آبداری برای دلّالان در گوشه و کنار جهان تبدیل شده است و مثل هر کالای قاچاق دیگر در دسترس عموم طالبان محترم آن است.

*****

بشارالااسد و یا بشار النذیر ( سلفی های آدمخوار)؟

حسنی مبارک( مِرسی) یا مُرسی؟

آنان برای مقابله با نیروهای رادیکال در سوریه و مصر و لیبی ، عراق ، فلسطین و ... این ویروس های مخرب انسانی را قلمه میزنند ، کشت و تکثیر ( در حد تولید انبوه و کارخانه ای و با استفادهاز آخرین شیوه های آبیاری و تغذیه هورمونی سریع و زود بازده ) نموده و تلاش می کنند تا نه تنها نیروهای غیر وابسته و ملی رابه کمک آنها از پای درآورند بلکه به توده مردم هم این پیام را آشکارا ، روشن و خیلی صریح برسانند که به نفع شماست که به همین مارهای خوش خط و خال موجود تن دهید و الّا انتظار مارهای غاشیه را داشته باشید. تصویر این جنایتکاران را که در همه جا سری بریده و خنجری خونین در دست دارند ، انتشار می دهند تا همه پیشاپیش حساب کار خود را بکنند و قدر و نعمت آن امنیت در پناه سرکوب ؛ چماق و تفنگ را بدانند و کفران نعمت و بد مستی نکنند .صد البته که بعد در صورت نیاز ، صرفا برای حمایت از مردم ستمدیده و دفاع از حقوق بشر( نه منافع خویش ) بایدکه به آن کشور ها حمله کرد و ناجی آنها شد و همگان باید از غارت منابعشان بدستان توانمند آنان و کمپانی های فراملیتی غارتگر، متشکر و سپاس گذار هم باشند.

مجاهدین در مختصات جدیدی که ذکر شد ، نه تنها آلترناتیو و پادزهری برای میهن مارگزیده و آخوند گزیده ماست بلکه پادزهری قوی و نوشدارویی برای مقابله با نیروهای بنیادگرا از هر نوعی است. حمایت از مجاهدین نه تنها وظیفه ایرانیان بلکه وظیف مبرم کسانی است که آرزوی سعادت ،صلح و کامیابی یرای نوع بشر در سراسر جهان صرف نظر از دین و ملیّت دارند. مجاهدین تا امروز با حداکثر فدا هرآنچه را که توانستند با اسلحه ، بدون اسلحه ، با تهاجم ، با مقاومت در جهت انجام این رسالت ملی ، تاریخی و انسانی انجام داده اند و قطعا لحظه ای از پای ننشسته و نمی نشینند.

ای تاریخ....

ای تاریخ تو به عنوان زبان گویای زمین ( مهد و مادر همه انسانها و موجودات ) و زمان ( پاندول و نبض حیات و زندگی ) گواه باش . همچنا ن که تا کنون اسرار و راز های مگو و ارزشمندی را از ترس زورمندان و نامحرمان در سینه خود پنهان کردی تا در نبود آنان به نسل های آتی آشکارنمایی تا به ستمکاران تاریخ فریاد کنی تا بدانند که ممکن است بشود حقیقتی را در کوتاه مدت مخدوش و یا معدوم کرد ولی نه تا ابد ، با طنین زبان پر قدرتت به آیندگان بگو که :

اگرچه زرق و برق طلایی گوساله سامری ،چشمان قوم بنی اسراییل رادر غیبت راهبرشان مبهوت کرد ، به ظلالت و گمراهی افتادند و به گوساله پرستی گرویدند ، مجاهدین بر عهد و پیمان خود در نبود راهبرشان وفا کردند و ذرۀای و لحظه ای از مسیر روشن و ترسیم شده مبارزه ،مقاومت و پایمردی در برابر دشمنان ، شب پرستان و غارتگران ، زاویه نگرفتند

اگر چه قوم بنی اسراییل در چهل سال سرگردانی خود ، به راهبر و خدای خود شکوه ها کردند ، ولی مجاهدین نه تنها شکوه نکردند که هیچ ، بل با حاضر حاضر گفتن های خود ،حسرت یک لبخند پیروزمندانه را از شیاطین دریغ داشتند تا مبادا فقط لحظه ای گرد خستگی این مبارزه طولانی و بی امان ، بر جان راهبرشان بنشیند.

اکر چه حواریون عیسی در لحظات سخت ؛ حاضر نشدند پا بپای مرادشان صلیب خویش بدوش بکشند و در لحظه لحظه شکنج و درد با وی شریک و همراه گردند ، ولی مجاهدین راهبر خود را چون نگین انگشتری در میان گرفتند و با صلیب های برکشیده خود محافظت کردند و از یکدیگر برای فدا وتحمل داغ و درفش سبقت گرفتند تا مبادا پرچم سرنگونی یک لحظه از دست رهبر بر زمین بیفتد.

اگر چه مسلمانان در جنگ اُحُد، رهبر خود را در میان دشمن رها کردند و فرار را بر قرار ترجیح دادند ، ولی مجاهدین سینه های خود را سپر کردند تا مبادا تیری از کمان نامردی بر سینه راهبرانشان نشانه شود.

اگرچه دشمن و دوستان دشمن ما به یک توافق غارتگرانه از سفره ملت ایران رسیدند و قرار شد که برای ضیافت شام رهبران مجاهدین سر بریده شوند آنهم صد البته با رعایت اصول ذبح شرعی و اسلامی ، ولی... آنگاه که جهان را سکوت مرگبار و ظلمت و تباهی فرا گرفته بود ،انسان هایی آزاده از مجاهدین از پیکر و گوشت و پوست خود مشعل هایی انسانی ساختند تا این ضیافت کرکس ها را بر سرشان به آتش بکشند و حسرت یک بزم مجلّلل و شکوهمند را آنهم از نان سفره ملت فقیر شده ایران ، بر آنان حرام گردانند تا بفهمند که سرزمین شیران بی صاحب و بی در و پیکر نیست.

و بگو که...

و میدانم که خواهی گفت همچنان که تا کنون به رساترین شکل ، گفته ای.

*****

مجاهدین ...مخاطبین

بر این باورم که اگر مجاهدین در هر عصر و در هر مکانی هم می بودند همچون صالحان و مجاهدان و فداییان تاریخ از ظرف زبانی زمان مخاطبین و فرهنگ آنها ، بهره می جستند.آگرمخاطبینشان زرتشتی ، یهودی ، مسیحی سُنّی و یا شیعی ، بودایی ،هندی ، بهایی و ...می بودند ، طبعا آنها برای اعتلای مبارزه با ستمکاران و غارتگران از رادیکال ترین و مترقی ترین برداشت ، مکتب و یا سلکی که بیشترین پتانسیل مقاومت ، فداکاری و رزمندگی را می داشت بهره می بردند ، همچنان که پیشینیان ما چنین کردند.

هر آنكس كه با تو نگويد درست چنان دان كه او دشمن جان تست

آخوند....مجاهدین

حال دوستان دشمن ما می خواهند چنین به خلایق وانمود کنند که مجاهدین ازهمان طایفه ، جنس و نژاد آخوند های بی وطن ، بی دین و بی وجدان هستند منتهی با کراوات ، منتهی مارکسیستی و منتهی ...

تا به حال کدام بیگانه ای دلش به حال کشور دیگری بیش از منافع خود سوخته است که اینان دومین باشند.اگر می خواهیم دوست را بشناسیم کافی است ببینیم دشمنان جدّی از منظر آنها کدامین هستند؟ آیا غیر از اینست که دشمن و دوستان دشمن ما ، آرزو دارند و نهایت تلاش را می نمایند که با شیطان سازی از مجاهدین هرچه زودتر از شرّ آنان رها شوند؟ آنان با تبلیغات خود اُمید دارند که در این کارزار بتوانند از نیروهای خودی هم در این سنگسار کردن مجاهدان بر علیه منافع ملی بهره ببرند.

حال آنکه... دین با مرام بسیار تفاوت دارد.آنانکه بدنبال مجاهدین رفتند و سر و جان را تقدیم آن سازمان و خلق در زنجیر کردند ، بدنبال مرام مجاهدین بودند و در این میان اتفاقا از ادیان و مسلک های گوناگون مذهبی و فکری کم نبودند و نیستند،کافی است نگاهی به ترکیب شورای ملی مقاومت بیندازیم. برای من و ما فرق نمی کند که مجاهدین چه دینی دارند ،بلکه آنچه که مهم و تعیین کننده است آیین و مرام آنهاست.حال آن آیین را چه بنامیم به خود ما و سلیقه ما بر می گردد و بس.اگر جوهره ادیان را منهای آخوند و قدرت در نظر بگیریم فرق آنچنانی درجوهر و عمل نیست ، بدانسان که حتی کسانیکه به لحاظ اعتقادی با فلان دین مخالفند از بخشی و یا تجربه ای از آن در راه و مسیر مبارزه استفاده می نمایند .( 1 ) گفتار و پندار و کردارنیک زرتشت ، ده فرمان موسی

( 2 ) ، پیام عیسی ،محمد و ...در نهایت به یکجا ختم می شود.

امروز شیر زنان و کوهمردان تاریخ این مرز و بوم که هزاران سال مسئولیت حراست از این میهن را به بهایی گزاف پرداختند ، نگران آنچه در این سرزمین می گذرد هستند.امروز مام وطن نگران فرزندانش است که یکی یکی ،ده ها ده ها و صد ها و هزاران و...بدست ضحاکان زمانه در سراسر کشور چون گلی پرپر می شوند ، بدار و به جرثقیل ها آویخته می شوند و...مجاهدین یگانه و شاید آخرین فرصت تاریخی ما برای نجات ایران از ویران کنندگان سرزمینمان باشند.

*****

همنشینان گرگ...رفیق دزد و شریک قافله

 

امروز دشمن و دوستان دشمن ما ،همراه و همصدا شده اند که این آخرین سنگر مقاومت را از سر راه خود بردارند تا جشن پیروزی نهایی را از جیب و کیسه این ملت محروم شده به بهترین نحو برگزار کنند.کرکس ها و کفتار ها برای چنین جشنی شب از روز و روز از شب نمی شناسند و برای کوتاه کردن این مسیر از همه پتانسیل خود کمک گرفته اند ؛ ...از ساواک ،واواک و نایاک ( 3 ) و هر چه نا پاک .

...از همه مصداقان بی صداقتی نسبت به همزنجیران و همرزمان پیشین انان که آنقدر خود را استاد اخلاق می دانند که دیگرانی خارج از دایره مجاهدین مجبور می شوند به ایشان و وبسایت مربوطه کارت قرمز خروج از دایره انصاف را بدهند ( 4 ) وتوقع دارند که مجاهدین بیلان و حساب و کتاب چندین دهه مبارزه خود با ضحاکان را برای حسابرسی و داوری به ایشان تقدیم نمایند.

... از همه همنشیان یاس و ناامیدی که تنها هنر ایشان این روزها به دارمجازات کشیدن آزادیخواهان و مبارزان دیروز و امروز با اهریمن و ظاللمان و پاشیدن گرد مرگ و تخم و بذر نا امیدی در مغز و اندیشه جوانان امروز که اراده کرده اند یک بار دیگر بخت خود را بیازمایند تا شاید به حیات قاصبان وغارتگران وطن پایان دهند است ،آنان که مبارزه راصرفا فانتزی ،رمانتیک و بدون خونریزی و باروت می پسندند (5) ،حتی اگر دشمن، در نهایت قصاوت و بی رحمی حتی به هویت شهدا هم رحم نکند (شهید صانع ژاله) و آنان رابسیجی و از شهدای خود و خادمان و مزدوران خود معرفی کند ( 6 ) ، خون بریزد و پول گلوله را هم پس از کشتن قربانیش از بازماندگان طلب کند؛در زندان به زندانیان تجاوز کند ، انها که مبارزه را " تفنگ زدگی " می نامند و معتقدند که باید بر گرگ ها بخاطر دریدن گوسفندان اشک ریخت و اگر گرگی درین میان به سزای اعمال خود رسید باید تاسف خورد و از گرگ و گرگان به خاطر این جنایت ! پوزش خواست تا گرگ های آینده با خیال آسوده تری گوسفندان را بدرندو به قول بازجویان دیروز و وکیل الملّله های امروز ، ملّت باید همه جنایات و جانیان را ببخشد و فراموش کند(7 ) و عدل و عدالتخانه را که یکی از بزرگترین دستاوردهای بشر برای جلوگیری از درنده تر شدن جانیان وضع شده است را فقط برای سارقین و خلافکارانی که از سر ناچاری و برای سیر کردن شکم زن و بچه های خود دست به خلاف می زنند بر می تابند.

این همنشین نارفیقان ، با محاسبات دقیق و میکرو ثابت می کنند که اگر امروز مبارزه سخت شده و خونبار ،صرفا بخاطر اشتباه محاسبه مظلومان است و بس و نه کینه و خشم ظالمان و منافع افسانه ای آنها که میزان گنجینه علی بابا و چهل دزد بغداد در مقایسه با آن جز قطره ای در برابر دریا نیست .خوشا به سعادت جنایتکاران امروز که چنان دوستان فرهیخته،انتلکتوال و نازنینی دارند و بدا به حال مظلومین و رنجبران و زحمتکشان که اینقدر بی پناه وبی یار و یاور هستند. چه فرقی می کند که اینان را دشمن به میدان آورده است و یا دوستان دشمن ما ، با اسم سازمان ملل ؛کوبلر ، گوبلز و ...( 8 ) و یا فلان رادیو و تلویزیون تقویت کننده و رله کننده مقاصد شوم آ دشمن، منتهی در پوششی جذّاب و مردم فریب؟ دوستان دشمن ما در جستجوی منافع خویشند و از آنان انتظار کمکی نیست ، پس ما باید بهوش باشیم و نقشه شوم آنان را نقش بر آب سازیم ، نه چنان که آنان می خواهند در سنگسار دوستانمان پیشقراول آنها گردیم.

دورشو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

در شرایط سکوت معنی دار و یا مواضع شتر گاو پلنگی این قوم ،آنکاه کسانی که در داخل و در دهان اژدها بسر می برند و با تمام مخاطراتش که می دانیم مجبور می شوند به مناسبت قتل عام اشرف پیام می دهند و اظهار تاسف می کنند ( 9 ) و در عوض کسانی در ساحل امن عافیت بجای محکوم کردن این جنایت ، و بعوض گرفتن یقه جانیان ، یقه مجاهدین را می گیرند و در هنگام دعوا قیمت تعیین می کنند ، آیا شما که چنین دلسوزانی را بخوبی می شناسید از موضعگیری آنها در مقایسه با موضع خودتان خجالت نمی کشید ؟

 

مجاهدینی که با آشنایی کامل با تاریخ پر فراز و نشیب ایران ونقش موثرو بی بدیل تاریخی بانوان در اداره همه جانبه امور کشور، مصمم شدند که کاری غیر ممکن را ممکن سازند و ساختند. بیش از نیمی از جمعیت کشور را که بخاطر سیاست های استعماری دوستان دشمن و دشمن ما در تاریخ ، یا به خانه ها و آشپزخانه ها رانده شده بودند و یا حد اکثر به عنوان کالایی لوکس و مصرفی جهت نیاز بازار به حساب می آوردند، مجاهدین قسم یاد نمودند که تا آنان را با آشنایی به جایگاه تاریخی خودشان تشویق به پذیرش مسئولیت کنند چرا که تنها راه آزادی و آبادانی و سرفرازی ایران را جز آن نمی دیدند. در قاموس مجاهدین تنها سنگ محک درستی و نادرستی یک پدیده ، عمل و موضعگیری در راستای منافع کشور و تکامل است. اگر عملی در گذشته واقع شده است و همگان از برکت و دست آورد های آن منتفع گردیده اند چرا حالا نشود ؟

حدیث عشق از حافظ شنو نه از واعظ اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

از این نقطه بود که دشمن و دوستان دشمن ما که به کنه تصمیم مجاهدین واقف شده بودند و نتیجه باخت آنرا پیشاپیش می دانستند دست به عمل شدند تا این کار محقق نگردد. متاسفانه درین میان برخی از مخالفین رژیم هم با آنان از سر عقب افتادگی تاریخی ، جمود ، ناآگاهی و بد فهمی همصدا شدند و باور کردنی نبود که افراد و گروه ها از منتهی علیه چپ جنبش تا منتهی علیه راست آن ، فریاد وامصیبتا و وا اسلاما را سردادند.حتی آنان که فمینیسم و حتی فرسنکها پیشتر ار آنرا در شعار ها مطرح می کردند از این که مریم (متعلقه یک مرد !) علیرغم میل خود- بدون داشتن کوچکترین مشکلی با همسرش (مهدی) طلاق بگیرد و صرفا برای پیش قراول شدن دریک آزمون بزرگ و سخت و ساختن فردایی که زن در جایگاه واقعی خود ؛پر قدرت ترو مسئول تراز پیش خواهد بود ، از فرد دیگری (مسعود )خواستگاری کند ،به اصلی ترین مساله این افراد و گروه ها تبدیل شد و یقه مجاهدین را چسبیدند و فراموش کردند که نقش خود را، اپوزوسیون رژیم اسلامی تعریف می کردند نه مجاهدین.ولی مجاهدین بار ها ثابت کرده اند که برای آزادی و رسیدن به فردایی انسانی تر حاضرند هر بهایی بپردازند و آبروی خود را در آن رابطه در پیشگاه تاریخ با افتخار و بدون هیچ شرمندگی به گرو بگذارند.

خیز تابر کلک آن نقّاش جان افشان کنیم کین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

**********

زنی بود برسان گرد سوار همیشه به جنگ اندرون نامداز

کجا نام او بود گردآفرید که چون او به جنگ اندرون کس ندید

کاروانی از زنان جسور و مسئول تاریخ میهنمان که خیلی پیشتر از ما این مسیر را پیموده بودند چون ؛

ماندانا ، کاساندان ، آتوســا؛ یوتاب ، آرتمیـــــس ،گرد آفرید ، آذرناهیــــد ، هلاله ، آریاتــس ، پــوراندخت و آزرمیــدخت، آرتادخــت ، نگان ، آپارنیک ، سورا، کُردیـــه ، سوسن ، سرمشق قرار گرفتند تا از تاریخ گذشتگان خود نه تنها بیاموزیم بلکه آن آموزه ها را برای زندگی بهتر و انسانی تر خویش بکار گیریم.اگر چه این مسیر به شکلی آغازین پیشتر در مجاهدین مسبوق سابقه بود:

آذر رضایی ، اشرف ربیعی ،مهشید فرزانه‌سا، ثریا سنماری، تهمینه رحیم‌نژاد ، فاطمه نجاریان و ، ناهید رأفتی ، مهناز کلانتری و ....

و کاروانی از شیر زنان مجاهد شانه به شانه برادران خود به نبرد با اهریمن برخاسته بودند ودر این مصاف بیشتر آنها ستاره شده بودند و به کهکشان پیوستند ، تا به امروز که به شام اشرف می رسیم و به ستارگانی جدید: زهره قائمي، گيتي گيوه چيان، ميترا باقر زاده، ژيلا طلوع، فاطمه كامياب، مريم حسيني

کوهمردان تاریخ ما نیز به صف شده اند تا ما را یاری نمایند و یک بار برای همیشه دشمن را به زباله دان تاریخ بیندازند و دوستان دشمن را از دست یابی به نقشه های شوم خود نا امید سازند تا همه ما فرزندان انسان ، دست در دست ، نه تنها میهن خودبلکه جهان را به طریقی شایسته و انسانی که در حد شرافت و منزلت اشرف مخلوقات باشد شکل دهند و این غیر ممکن نیست چرا که غیر ممکن های دیروز با همّت همین انسان ممکن گردیده است.امروزهمه ما ایرانیان و مجاهدین در یک کشتی نشسته ایم و اگر اجازه دهیم دشمنان این کشتی را غرق نمایند این تنها مجاهدین نیستند که غرق می شوند این کهن دیار وایرانست که به قعر نیستی سقوط خواهد کرد پس، وای بر ما ، اگر این آخرین فرصت تاریخی را با افتادن در دام دشمن و دوستان دشمن از دست بدهیم که آنگاه سرنوشتی به مراتب بد تر از امروز را برای خود و فرزندانمان رقم خواهیم زد.

می گویند نهایت گذشت و بزرگواری آنست که آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسندی و آنچه بر خود می پسندی بر دیگران بپسندی.ولی در مرام مجاهدین این کمترین بها ست ،چرا که مجاهدین بهترین ها را بر خود حرام کرده اند تا آنرا به خلقی تقدیم نمایند.برای خود جزپیروزی بر ظالم ،حمایت مظلوم و رو سفیدی و یاد نیک در تاریخ نخواسته اند و نمی خواهند.

مجاهدین رسم و طریق پهلوانی را برگزیده اند تا ایران را نجات دهند و بی دلیل نیست که پهلوانانی که در پیشاپیش آنان پهلوان مسلم اسکندر فیلابی است ،خود را خاضعانه و خاشعانه و با افتخار پیرو این یلان و پهلوانان مجاهد می دانند و بس و وظیفه خود را حمایت بی چون و چرا از این دلیران.

به عنوان یک ایرانی وطن پرست و مسئول ، معتقد به هر دین و آیینی ،با هر نگرش سیاسی ، فلسفی ، قومی و مذهبی این وظیفه تاریخی ماست که از مجاهدین بویژه در این برهه تاریخی به حد وسع خود ،حمایت همه جانبه بنماییم و گر نه فردا دیر خواهد بود و تاریخ از ما به نیکی یاد نخواهد کرد.امروز دشمن و دوستان دشمن ما با تمام توان به میدان آمده اند که کار مجاهدین را به هر قیمت تمام کنند تا وضعیت ایران و منطقه را به نفع خودشان و به ضرر مردم ،تغییر دهند و در این راستا حتی کوتوله های سیاسی خود را هم به میدان آورده اند،نگاهی به خود بیندازیم که در کجا و در کدامین صف ایستاده ایم. در این مسیر جای حمایت بسیاری از بزرگان و هنرمندان این مرز و بوم خالیست و امید است که این این سروران آگاه تر و هوشیارتر از گذشته از این مجاهدان حمایت کنند.ما می رویم و تاریخ خواهد ماند و راجع هر کدام از ما قضاوت خواهد کرد.

یا ما بکوبیم سر خصم به سنگ یا او سر ما به دار سازد آونگ

القصّه درین زمانه پر نیرنگ یک کشته بنام به که صد مرده به ننگ

.....................................

ایران ما پر از پلیدی است.... نه به خاطر آدم های بد .... بلکه به خاطر سکوت آدم های خوب

با درود به همه شیر زنان و کوه مردانی همچون استاد محمد ملکی ، هادی خرسندی و ... که باحفظ دید گاه های شخصی و گروهی خود ، در سر بزنگاه های تاریخی و دربرابر قتل عام فرزندان ایرانزمین و نیز خارج از این مرز و بوم ، سکوت نکردند تا شریک جانیان گردند و اجازه ندادند دشمن این سکوت را تفسیر به رضایت با سربریدن انسانها بنمایند . با عرض ادب به همه این انسان های شریف و بزرگوار، کلام را با آنچه جناب استاد ملکی در پایان نامه خود آورده اند به پایان می برم.

سراغ كمونيستها آمدند،

سكوت كردم چون كمونيست نبودم

بعد سراغ يهودي‌ها آمدند،

سكوت كردم چون يهودي نبودم

بعد سراغ فعالان كارگري آمدند،

سكوت كردم زيرا فعال كارگري نبودم

سراغ خودم كه آمدند،

ديگر كسي نبود تا به اعتراض برآيد

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست

تاریخ از آن آگاهان ،شجاعان ، صبوران و باورمندان است .کسانی که معتقدند آزادی را با چشمان خود خواهند دید حتی اگر در کاسه چشمانشان گل و گیاه روییده باشد.

از سربازان فدایی میهن در لیبرتی ، آلبانی و در هر کوی و هر برزن با یادی یا دعایی ، با قدمی یا قلمی و با سرودی یا درودی پشتیبانی کنیم.

سلام بر آزادی پاینده ایران

رضا فلاحی از زندانیان دهه شصت و از بازماندگان قتل عام67

زیر نویس ها :



1-
خسرو گلسرخی

من که یک مارکسیست-لنینیسم هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم. -
هنگامی که مارکس می‌گوید: «در یک جامعه طبقاتی ثروت در سویی انباشته می‌شود و فقر و گرسنگی و فلاکت در سویی دیگر در حالیکه مولد ثروت طبقه محروم است.» و مولا علی می‌گوید: «قصری بر پا نمی‌شود مگر آنکه هزاران نفر فقیر گردند.» در این دو گفته نزدیکی بسیاری وجود دارد و در این تاریخ می‌توان از مولا علی به عنوان نخستین سوسیالیست جهان نام برد و از سلمان پارسی‌ها و اباذر غفاری‌ها.


2-
ده فرمان:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86
 
3-
شکست نایاک: نگاهی به پروسه دادگاه و حکم قاضی
http://iranianlobby.com/page1.php?id=164
4-
مدیریت محترم سایت پژواک (علی ناظر )
http://www.irancrises.net/page1.php?id=25816.html
 

5-
خاطرات خانه زندگان

6 –
برادرشهید صانع ژاله: برادرم بسیجی نبود

http://www.youtube.com/watch?v=N5-5CURkdgk
 

7 -
گنجی پاسخ داد ما برای ايجاد دمکراسی چاره ای جز بخشش نداريم. با خشم و کينه نمی توان دمکراسی ايجاد کرد. اگر دمکرات ها به قدرت برسند و بخواهند انتقام بگيرند همان جنايتکاران می شوند .
http://www.rahaward.org/archives/2006/06/_wdr.php
 
8-
کوبلر و وزارت اطلاعات رژیم
http://www.tasnimnews.com/home/single/127960
 

9-
پیام دكترملكي در مورد قتل عام اشرف: شرمم آمد با سكوت در برابر اين كشتار، نام "انسان" بر خود نهم
http://iranhrv.com/index.php/witnesses/diary/2555-dktrmlky-massacre-in-ashraf-shrmm-was-silence-in-the-face-of-destruction,-called-human-self-ix.html